« August 2007 | Main | October 2007 »

بایگانی September 2007

September 2, 2007

صداپیشگان جوان در نمایش‌های بی‌بی‌سی

چندوقتی‌ بخش فارسی رادیو بی‌بی‌سی، نمایشنامه‌های کوتاهی را روزهای جمعه پخش می‌کرد. نمی‌دانم آیا این نمایشنامه‌ها در ایران ساخته می‌شد یا نه؟ چون بعضی از بازیگرانشان را می‌شناسم که همچنان در تاترهای تهران بازی می‌کنند.

نمایشنامه‌هایی که در طول ده هفته پخش می‌شد، کوتاه بود و موضوع‌ها تقریبا جدید و به‌روز؛ کارهای کوتاهی از نویسنده‌هایی مثل چیستا یثربی، عباس گرمابی یا سوسن پرور در فضایی اجرا می‌شد که گاهی به نظر می‌آید از استودیو خبری نیست! فضاسازی قوی و شرایط بازسازی صحنه‌ها کاملا واقعی‌ست.

bbc Radio show

چیزی که مرا تا حدی مشتری این نمایشنامه‌های رادیویی کرد، غیر از چند نمایشنامه بدون سانسور، بازی‌های روان و صداهای جدیدی‌ست که قبلا کارشان را روی صحنه دیده بودم. صداهایی پرانرژی و خلاق که نشان می‌دهند شاید فضایی برای کار نداشته‌اند.

شاید اگر شما هم این برنامه‌ها را بشنوید، فکر کنید اجرا و بازی این جوان‌ها در کنار غول‌های رادیویی و بازیگران باسابقه نمایشنامه‌ای رادیویی ایران چه تولیدی خواهد شد؟

می‌دانم خیلی از این بازیگران یا صداپیشگان به دربسته خورده‌اند. از دوبله گرفته تا کار رادیویی. گذشتن از دیوارهای سیمانی دوبله و ورود به دنیای صداپیشگی برای خیلی از جوانان اهل تاتر یا حتی عشق صدا، در حد آرزو مانده. برای همین هم تعدادی از آنها رفتند سراغ انجمن گویندگان جوان و شروع کردند به دوبله انیمیشن‌های روز دنیا که محصولات‌شان اغلب هم شاهکار از آب درآمده.

چه کاری بهتر از اینکه وقتی پشت در می‌مانی، جایی باشد که حمایت‌ات کند و اجازه بروز خلاقیت و شکستن فضاهای کلاسیک را بدهد؟

آرشیو این کارها روی سایت بی‌بی‌سی باقی مانده. بین‌شان کار ضعیف هم هست؛ اما اگر اینترنت پرسرعت دارید و راه فرار از فیلترها را می‌دانید، نمایشنامه‌های دخترکی در مترو، تف، حرف خوب، شهرهای نامرئی و کافی‌شاپ را گوش کنید.

بازی این جوان مستعد محمدرضا جوزی عجیب است و البته کارگردانی مهرداد سیف هم به خلاق بودن ماجرا کمک می‌کند.

September 6, 2007

روزگاری که نباید مادر شد


ماجرای فیلم هتک حرز یا Breaking and entering این است که مادری برای به زندان نیفتادن فرزندش حاضر می‌شود، خود را دراختیار مردی قرار دهد که پسرش از او دزدی کرده؛ یعنی از دیوار شرکتش بالا رفته و حالا با این مورد که بار اولش هم نیست به کانون اصلاح و تربیت لندن خواهد افتاد.

اینجاست که فکر می‌کنم یک انسان یا بهتر است بگویم یک زن چقدر باید از خود گذشته باشد و عاشق که از وجود خودش دست بکشد؟

این خودفراموشی از همان زمانی می‌آید که زن روزهایش را با استفراغ شروع می‌کند و درد. روزی که با حال نزار باید سرکار هم برود. باید از مهمانی، رقص، سیگار، کم‌خوابی و سخت‌کاری و عنصرهای دیگری که دوستشان داشته، دست بکشد.

دیگر حتی نمی‌تواند طوری که دوست دارد دراز بکشد، چیزی که عاشقش است بخورد... یا آنقدر که دلش می‌خواهد پیاده برود یا حتی زیر باران بماند.

mother and child

این زن، همه دوست‌داشتنی‌های زندگی‌اش را برای ما‌ه‌ها فراموش می‌کند و دلخوش است به لگدی و صدایی درونی. و بعد با درد و نگرانی و فریاد، یک موجود را زیرسینه خود می‌گذارد که از حالا تا سه ماه بعد او را در خانه حبس خواهد کرد.

در چهاردیواری که باید دمایش با دمای تنفس تکه‌ای گوشت جاندار هماهنگ باشد. درودیواری که او را از زندگی اجتماعی‌اش دور خواهد کرد و تا سال‌ها به خاطر یک عقوبت مقدس، بخش‌های عظیمی از زندگی شخصی‌اش را فدا.

او دیگر خودش نیست...او و زمان و مکانش با موجودی پیوند خورده که لحظه‌های تنهایی‌اش را باید با شیرین‌کاری و خنده‌های معصومانه او بگذراند. او دیگر یک فرد نیست. بخواهد هم نمی‌تواند خودخواه باشد و کسی که بوده و سال‌ها به آن خوگرفته...

این روزها دوستانم یا بچه‌دار شدند یا درانتظارند برای تمرین این ازخودگشتگی و خودفراموشی. هرچه می‌خواهید بگویید به منی که هنوز نمی‌فهمم چطور یک زن به این نتیجه می‌رسد یک انسان را به دنیایی اضافه کند که خودش هنوز هیچ از آن نمی‌داند؟

می‌دانم می‌گویید فله‌ای حرف می زنم، نابینا هستم و گمراه و هیچ از حس مادرانه و زیبایی این آفرینش درک نمی‌کنم.

اما راستش را بخواهید در کنار زنان و دوستانی که موفق شده‌اند بپذیرند باید خودشان را از حالا تا سال‌های سال "در اختیاربگذارند"، با همه شجاعت و بزرگی‌شان، هنوز به کسانی باور دارم که درمیانه راه متوجه این خبط می‌شوند...یعنی می‌فهمند این کاره نیستند و به اندازه ژولیت بینوش در هتک حرز، قدرت مادربودن ندارند و دنبال راه چاره می‌گردند...

با همه مثبت‌نگری‌ام مشوق زنانی هستم که هنوز نمی‌خواهند مادر شوند...مادر شدن برای بردگان عالی‌جاه شهر بی‌خواب در این روزگار، زود است...اصلا دور است و نکوهیده....

پس رفیق... حاجت‌روا شدی که حاجت نومیدانه چنین نیک برآمد.

September 9, 2007

روزهای گرم ونیزی با شیک‌پوشان سینمایی

جشنواره فیلم ونیز تمام شد. دلم می‌خواست از این جشنواره و مهمان‌هایش، قبلا بنویسم. دوست داشتم از حاشیه‌ها و مصاحبه‌های ریز و درشت وعبور و مرور از آب و کانال و جشن‌های بامزه و عجیبی که کنار این جشنواره برگزار می‌شد، بگویم..که دیر شد و به اختتامیه شب قبل هم نرسیدم!

عجالتا چند عکس ای پی و خبرگزاری فرانسه را می‌گذارم که واکنش و رفتار سلیبریتی‌ها را با عشاق، تماشاگران و و طرفداران جان‌برکف ببینیم و از عذاب وجدان "ننوشتن و نگفتن" راحت شوم.

charliz

چارلیز( یا شارلیز) ترون بازیگراهل آفریقای جنوبی برای اکران فیلم "در دره خدا" به ونیز آمد. ولی یکی از تنها کسانی‌ست که هر روز در محل برگزاری فستیوال حاضر بود و معمولا با خبرنگاران درباره جنگ عراق و دلایلش برای بیرون آمدن سربازان آمریکایی از این کشور، توضیح می‌داد.

Georgwondering

جرج کلونی که هرجا باشد جمعیت طرفدارانش را با خود همراه می‌کند... عکس‌العمل‌هایش در مقابل عکاسان و جیغ‌های تماشاگران پشت نرده‌ها، حرکاتی‌ست که باعث می‌شود چندین نفر غش کنند!
آمدن جرج به جشنواره ونیز به خاطر فیلم "مایکل کلیتون" بود.

Georgewhatels

این جمله وات الز؟ همان جمله معروفی‌ست که جرج کلونی برای تبلیغ نسپرسو می‌گوید و سر زبان‌ها افتاده. تبلیغی که باعث شد خبرنگاری در حاشیه فستیوال ونیز دلیلش را از کلونی بپرسد و اعتراض کند که چرا باید برای شرکت نستله تبلیغ کند؟ کلونی هم با اخم و بی‌حوصلگی در نشست خبری گفت:" داری مرا اذیت می‌کنی. خودت هم دنبال جوابش بگرد."

SPKELEE

اسپایک لی کارگردان سیاه‌پوست و موفق آمریکایی که فیلم جدیدش در ایتالیا فیلمبرداری خواهد شد به سربازان سیاه‌پوست آمریکایی در جنگ جهانی دوم می‌پردازد. او هروقت فرصتی پیدا کند حتما از پایمال شدن حقوق سیاهان در هالیوود گله می‌کند.

AlexCoxandJaclynJonet

الکس کاکس و ژاکلین بنت کارگردان و بازیگر بریتانیایی و شیرین‌کاری ... آنها برای فیلم "جست‌وجو کنندگان 2.0" آمدند که یک عکس با حالت عادی کسی از آنها نگرفت! یعنی نمی شد گرفت.

BrianPalma

برایان دی‌پالما با فیلم " پنهان‌کاری" به ونیز آمد تا ملت آمریکا بدانند هنوز آمریکایی‌هایی هستند که می‌خواهند توی دهان دولت خودشان بزنند به خاطر جنگ عراق. دی‌پالما می‌گفت: می‌دانم از همین حالا فیلمم در آمریکا بایکوت شده!

watchers

نمای سینما پالاس محل برگزاری جشنواره که یک دیوارش با توپ و انفجار و آجرهای ریخته تزئین شده و دیوار دیگرش ورودی ژیگولانس آدم حسابی‌هاست.

September 11, 2007

لورکا و مادرید

در دست‌های بهاری‌ات چه داری؟

- گلسرخ ِ خونی
و سوسنی.

spain_festival2007

در دهانت که سرخ است و خشک
چه احساس می‌کنی؟

- جز طعم استخوان‌های
جمجمه‌ی بزرگم هیچ.

September 21, 2007

عکاسی کلیشه‌ای مد که حالت را بد نمی‌کند

وقتی می‌خواهی از مراسم مد عکس بگیری، دیگر باید چه زاویه و نگاهی داشته باشی که کلیشه‌ای نباشد؟ می‌خواهی در عکس نشان دهی مدل‌ها چقدر زیبا هستند یا لباس‌ها چقدر خاص‌اند یا تو چقدر حرفه‌ای هستی که می‌توانی عکس را از پشت یک لیوان آب یا بادبزن یک تماشاگر یا در حال کله‌معلق زدن بگیری؟

lemoniez
هفته مد لندن/تابستان 2007/ تایم

وقتی هم ساده و راحت عکس می‌گیری به نظر می‌رسد شده شبیه همه عکس‌های کلاسیکی که از هفته مد گرفته‌اند. برای اینکه همان حرف قدیمی را با تصویر خودت بگویی، چه انتخابی داری؟

turning heads

تایم در شماره اخیرش عکس‌هایی از هفته مد لندن دارد.عکس‌های شاهکاری نیستند اما مرا به این فکر انداختند، در این روزگار که دیگر حالت از دیدن عکس‌های تکراری و کلیشه‌ای مد به هم می‌خورد، هنوز هم کسانی هستند که ساده عکس می‌گیرند.

یعنی طوری کار می‌کنند که از قر و قنبیل لنز و بازی‌های دوربین خبری نباشد؛ عکاس منتظر شده تا حسی، اتفاقی، لرزشی یا ترکیبی روی صحنه شکل بگیرد و همان را دریابد.
عکس‌ها را که ببینید چیز زیاد جدیدی دستگیرتان نمی‌شود اما حداقل، رنگ و نور و کش و قوس صحنه در کنار مثلا حرفه‌ای بازی‌های عکاس روی اعصابتان، کت واک نمی‌رود.

September 22, 2007

کوردوبا؛ شهر نارنج‌ها

به کدامین سوی می روند
صد سوار سوگوار
از میان آسمان افتاده بر ساحل نارنجستان؟

naranjcordoba.jpg
عکس: نصیری فوتوز دات کام

نه به کوردوبا خواهند رسید
نه به سویل
که آه کشان حسرت دریا را دارد
به کدامین سوی می روند
سواران اندلسی نارنجستان؟

فدریکو گارسیا لورکا

September 28, 2007

عکاسی که به کمک زنان می‌آید

الیویرو توسکانی عزیز را که خاطرتان هست؛ قبلا در مورد کارهای عجیب و ایده‌های غریبش در مد، نوشته بودم و بودیم و نوشته بوند، اما اینبار دوباره به خاطر یک اتفاق جدید در دنیای مد ایتالیا را " ترکونده".

هفته مد میلان همزمان با هفته مد در لندن و مادرید با ماجرای تازه‌ای روبه‌رو شد؛ دو سال پیش وزارت بهداشت ایتالیا اعلام کرده بود که سلامت مدل‌ها در دنیای مد در خطر است اما امسال این تذکر را به شکل عملی‌تر بین مردم پیاده کرد.

توسکانی که عکس‌هایش برای تبلیغ بنتون و استفاده از موضوع ابتلا به ایدز، هنوز از ذهن مردم پاک نشده، این‌بار از یک مدل قدیمی و معروف به شکل کاملا برهنه عکس گرفت که استخوان‌هایش از زیر پوستش بیرون زده و دچار بیماری بی‌اشتهایی و لاغری مفرط شده.

ایزابل کارو، بازیگر و مدل فرانسوی است که به خاطر گرایش به لاغری به  بیماری بی‌اشتهایی (anorexia ) دچار شده

چند وقت پیش یک مدل برزیلی به خاطر همین بیماری مرد و ماجرای ممنوعیت لاغری مفرط در شهرهای مهم و مراکز مد اروپایی سرزبان افتاد.

این طرح همزمان با ماجرای ممنوعیت استفاده از مدل‌های لاغر مفرط در هفته مد لندن پیاده شد.
درواقع نوعی کمپین ضدلاغری حالا درایتالیا به شدت فعال شده که با بیلبوردهایی، تصویر ایزابل کارو بازیگر و مدل سابق فرانسوی را برهنه به مردم نشان می‌دهد؛ کسی‌که درصنعت مد دچار بیماری بی‌اشتهایی یا انورکسیا شده و حالا تصمیم گرفته فیزیک واقعی‌اش را به‌دور از زرق‌و‌برق لباس‌ها نشان دهد.

caro anorexia milano

توسکانی عکاس این طرح، خودش از دیدن این زن آنقدر شوکه شده که تصمیم گرفته برای آگاه کردن زنان و اخطار دادن درمورد این بیماری که زنان را در عالم مد نابود می‌کند، هر تلاشی بکند.

در هفته مد لندن و مادرید هم این موضوع به نوع دیگری مطرح شد؛" مدل‌ها باید پیش از حضور و اجرای برنامه‌ها از پزشک ومتخصص تغذیه گواهی سلامت بیاورند." این طرح با مشکلات مختلفی روبه‌رو شده اما به گفته توسکانی از آنجایی که کسی مسوولیت بیماری‌های ناشی از صنعت مد را به عهده نمی‌گیرد، این سخت‌گیری لازم است.

anorexia

گزارش سی ان ان از این ماجرا و صحبت با توسکانی.

بایگانی September 2007

نوشته‌های September 2007

August 2007

October 2007

صفحه اول|بایگانی