اگر وال-ئی را دوست دارم به این خاطر است که با کمترین دیالوگ میتوانی با یک رباط ارتباط برقرار کنی.
به این دلیل که موسیقی کار ده صفحه دیالوگ را میکند.
به خاطر این هست که تکنیک پیکساریها به جایی رسیده که بعد از حیوان، ماشین و آدمآهنی با چند قطعه آهن در یک رباط و حتی یک لایه سفید و یک جفت نور سبز، حس عاشقی و تنهایی و زندگی ماشینی را نشان میدهند.
اگر وال-ئی را دوست دارم به این دلیل هست که یادم میاندازد چقدر توی زندگی گیر کردهایم؛ فقط شکلش با روش احمقانه و گردابی که آدمهای چاق این کارتون میگذرانند، فرق میکند.
Comments (4)
منم کاملا با آزاده موافقم خواستم بنویسم دیدم قبلا نظرم رو عینا نوشته!
Posted by Me, myself & I | September 14, 2008 6:35 AM
Posted on September 14, 2008 06:35
دوستش دارم وقتی پشت اون سنگ پودر شده می لرزه و اون فیلم قدیمی رو می بینه... !ا
Posted by مهربانو | September 9, 2008 1:09 AM
Posted on September 9, 2008 01:09
وال-ئی عالیه آدم باورش نمیشه با یه آدم آهنی بشه به این خوبی حس رو به تماشاچی منتقل کرد,خجالتش ,خواب آلودگیش,ترسش از له شدن سوسکش و عشقش به ایوا... از خیلی از بازیگرها بهتر حس رو منتقل میکرد!و از خیلی از آدم ها باوجدان تر بود هم توی کارش هم توی عشقش
Posted by AZADEH | August 28, 2008 12:41 AM
Posted on August 28, 2008 00:41
هنوز ندیدمش. اما حتما خواهم دید. اینجا شناختمش. پس بسیار سپاسگزارم.
سری هم به ما بزنید که حضورتان غنیمتی است.
سبز باشید و آفتابی
Posted by ژرفا | August 27, 2008 6:45 PM
Posted on August 27, 2008 18:45