باید غیرقابل خواندن شوم؛ درباره آدمها کمی بدبینتر شوم.
موسیقی را بیشتر بنوشم؛ این آیپاد خودش فرهنگ موسیقی گوش کردن و موزیکباز شدن را به خوردت میدهد..بخواهی یا نخواهی...
فیلمهای مانده امسال و پارسال را به نیش بکشم که خیلیهاشان آنقدر روی دسکتاپ ماندند تا اسکار گرفتند.
باید برای شروع درس سپتامبر آینده تلاش کنم... رشتهای را که در مغزم سالهاست پرپر میزند دریابم و گوشهاش آویزان شوم.
میخواهم کلیپ بسازم.برای بازی با تصویر و موسیقی. چند تا ساختهام خصوصی و شخصی البته..باید وقتش را بیشتر کنم...
این ماست و میوه میتواند یک غذای کامل باشد به مولا.
تازه عاشق لالههای سفید شدهام؛ عجب شکوهی دارند لامصبها...
حس تشویق را بیشتر کنم در خودم... تشویق دیگران به آفرینش...و خودم هم بیافرینم..هر چقدر کوچک.
مدتهاست ننوشتهام... کلمات را گم میکنم... احمقانه است ها !
یک سالن ورزشی نزدیک خانهام هست که مدیرش چند روز پیش اتفاقی سرراهم قرار گرفت و آگهیاش را نشانم داد. به همه معرفیاش کردم و اطرافیانم ثبت نام کردند، غیر از خودم...باید برای این ماه دست بهکار شوم و دست از بیزاری ورزش با دستگاه و استپ و اروبیک بردارم.
بهار دارد میآید..بدون فکر کردن به حساسیت بهاری، باید از این شکوفهها و طعم و بو لذت ببرم..
باید یادم بیفتد لذت بردن چه رنگ و مزهای دارد خلاصه...