یک بار قاصدکمان می گفت :تلویزیون که نباشد مفهوم کتاب را می فهمی.
حالا دورو برم پر شده از مجله و کتاب و دلم لک می زند شب ها زودتر برسم خانه ای که تلویزیونش سوخته تا بتوانم قورت دهم کلمات را .در طول روز هم وقت اگر پیدا بکنم خوراک مقابل تلویزیون خاموش را کنار می گذارم !
آی.... گفته بودی رفیق که دیفینتلی، تا تجربه نکنی نمی فهمی طعم خواندن را !
... آدروایز نگفتی با کمبود فیلم روحت چه می کنی؟
سینمای نزدیک خانه را هم که دارند بازسازی می کنند حالا حالا ها !
Comments (1)
ما جیگر شوما را بریم دفنتلی...
بی کاغذ؛ بی فیلم، بی کتاب، بی تعارف...
در ضمن من چشم به راهم که بیای پیشم.
مخلصاتم
Posted by قاصدک* | October 17, 2006 10:08 PM
Posted on October 17, 2006 22:08