خيلي چيزها از اين خبرنگاران خارجي مي شود ياد گرفت: مثلا اينکه
فقط حرف بزنيم و به آدمي که مقابلمان نشسته اجازه دهيم بدون حس مصاحبه شوندگي خودش
را تخليه کند.اينکه دنبال کسي نباشيم حتي در سفرهايي که دسته جمعي و به صورت همکار
با بقيه دوستان به ماموريت مي رويم سوژه هاي ذهني و قديمي خودمان را کاملا فردي
دنبال کنيم. سعي کنيم ذهن قوي داشته باشيم نه دستي مدام در حال نوشتن و يادداشت
برداشتن . از برداشت ها ي خود بگوييم و اجازه دهيم فرد مقابلمان تاييد يا تکذيب
کند. تا مي توانيم دوست پيدا کنيم..فرقي نمي کند..قد و نيم قد... همه آنها نمونه
هاي آماري از جايي هستند که در موردش مي نويسيم. تاريخچه و سابقه کاري آدم ها را با
ذهنيت خودمان بسازيم و بعد اجازه دهيم آنها پازل را کامل کنند. اينطوري خيلي از صفر
و يک هاي فرمولمان تکميل مي شود و مي توانيم از زبان آدم هاي مختلف يک گزارش کامل و
جامع را تهيه کنيم.
شما به عنوان يک آدم يا خبرنگار مي توانيد هيچ حرفي
از اوريانا فالاچي
نزنيد و فقط از فرانچسکو بپرسيد که چرا ايتاليايي ها نسبت به او بي اعتنا
هستند؟ همين کافي است تا سوژه گزارشش شويد و البته اطلاعاتي اشتباه از شما را با
بقيه همکاران قاطي کند .
گزارش فرانچسکو پاچي را دوست داشتم چون زيرکي و
پدرسوختگي زيادي از آن ياد گرفتم.
آنها حرفه اي اند...