« ريگان | Main | ناگهان عکاس شدم »

قبای پادشاهی بر بالای ما !

فکر کنم حدود يک ماه پيش بود . با آقای محمد تهرانی (کارگاه) و بروبچه های عکاس( که فقط من بين آنها نخاله بودم !) وسط چمن های خانه هنرمندان نشسته بوديم. در واقع جلسه ای بود که به دليل سروصدای فضای کافی شاپ و تنگی جا تصميم گرفتيم در فضای باز برگزار شود. راستی جديدا به کافی شاپ خانه هنرمندان رفته ايد؟ می دانيد جای آن آشپزهای مودب و کارکنان معتقد به اصول بودايي را يک مشت آدم ناراحت کننده گرفته اند؟ می دانيد چشم از پاچه های خانم ها بر نمی دارند تا وسط جمع به زن يا دختری گير بدهند تا شلوارش را پايين بکشد ؟ می دانيد غذا ها و بستنی هايشان چقدر از عشق دور شده و فقط بوی پول می دهد؟

برگرديم به جلسه ما ....

بعد از اينکه آقای تهرانی و چند تا از بچه ها حرف هايشان را در مورد موضوع جلسه زدند ، از من (هيچکاره) خواستند تا نتييجه تحقيقات و نظرم را بگويم. من هم مجبور شدم بخشی از تحقيقات را از روی کاغذ بخوانم. همه گرم شنيدن و سوال بودند که آقای فال فروشی آمد و روی پای من يک فال حافظ انداخت و زد به چاک ! بين همه جمعيت يک فال رايگان را به نيت خودش برای من سوا کرد و بين جمع تقديم کرد !

اول مانده بودم که بايد با آن پاکت فال چی کار کنم؟ بچه ها گفتند بخوان...بعداز حرف ها آن را هم بخوان ... من البته وظيفه خواندنش را به بزرگ جمعمان سپردم.

و هنوز آن پاکت را دارم. روی پاکت با دست خط کودکانه ای نوشته شده : " برای بچه های خوب " و آخرش هم نوشته : ان ان ( به انگليسی که گويا مخفف اسم خودش هست !)

ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو

زينت تاج و نگين از گوهر والای تو

آفتاب فتح را هر دم طلوعی می دهد

از کلاه خسروی رخسار مه سيمای تو

که خودش ترجمه شده : وجودت برای ديگران برکت است و هر جا بروی تکيه گاه ديگران هستی .... !

حالا يکی به من بگويد اينها چه ربطی به من دارد؟ شايد اگر خودم نيت می کردم و فالی برمی داشتم ، موضوع درست از آب در می آمد. هر چند من به حافظ اعتقادی ندارم. کسی که در هر شرايطی جواب و راهنمايي درست را به من می کند آقای مولانای رومی است و لاغير !

We were sitting somewhere in Khane honarmandan and had a meeting with photographers .suddenly a man gifted me a piece of Hafez ‘s omen . I was exited cause there where more than 14 people but that man has selected me and gave it. we read it together:

It was something wrong about me..It was this : you put on a king clothes and It suits you . You are so helpful and blessing for the people and thay love and need you in their life!

So , How can I be that ? I dident know I am so cool and a kind of necessity!!!

فهرست

نوشته قبلی ريگان

نوشته بعدی ناگهان عکاس شدم

صفحه اول | بایگانی