« July 2011 | Main | September 2011 »

بایگانی August 2011

August 17, 2011

زندگی در یک اتاق

نمی‌دانم اگر در تمام زندگی فقط فضای یک اتاق را تجربه کرده بودم، در همان اتاق به دنیا می‌آمدم و تا پنج سالگی همان‌جا زندگی می‌کردم، بعد از خارج شدن از آن اتاق، چه حال و هوایی داشتم؟ مثل «جک» پنج‌ساله که آدم‌های بیرون از اتاق برایش مفهوم تلویزیون را دارند.

کتاب « اتاق» داستان زن جوان آمریکایی است که هشت سال است در یک اتاق اسیر شده. یک مرد میانسال او را زندانی کرده و ساده‌ترین وسائل را مثل تلویزیون، اجاق برقی، تخت‌خواب و کمد در اختیارش گذاشته؛ فقط برای زنده ماندن.
مرد سال‌هاست که هر شب سراغ زن می‌رود و در نهایت «جک» به دنیا می‌آید. کودکی که مادرش مجبور می‌شود برایش دنیایی بسازد از دنیای واقعی؛ دنیایی که به فضای داخل اتاق و زندگی تلویزیونی ِ دروغ و نمایشی تقسیم می‌شود.

« اِما دوناهیو» نویسنده ایرلندی که در کانادا زندگی می‌کند این داستان را از زندگی دختر اتریشی الهام گرفته که پدرش او را در زیرزمین خانه‌اش زندانی می‌کند و از این رابطه هفت بچه به دنیا می‌آید. همین دو سه سال پیش بود که این موضوع ناگهان هزاران تحلیل و نگرانی را به وجود آورد و ده‌ها روانشناس و روانکاو بسیج شدند برای درمان الیزابت اتریشی؛ برای درک دختری که از یازده‌سالگی اسارت کشید و پشت سر هم مادر شد.

room.jpg

خانم دوناهیو اما برای درک چنین شرایطی این فضا را برای خودش ترسیم کرده. مدت‌ها در این فضا زندگی کرده و تجربه‌اش باعث شده که بعد از خواندن کتاب، دنیای واقعی از دید جک، دنیایی تلویزیونی باشد که جز دروغ و تظاهر و توهم و حماقت، چیز دیگری ندارد. جک در همان سن و سال مدام در حال مقایسه بیرون و « اتاق» است. دنیای او همین دو مفهوم را دارد؛ مردم بیرون، چیزهایی هستند که از دید او قابل تحلیل نیستند. آدم‌هایی که هر وقت اراده کنند غذا می‌خورند، هر روز کفش می‌پوشند، دریای واقعی دارند و در آن شنا می‌کنند، سوار ماشین می‌شوند ولی ماشین روبه‌رویی به آنها نمی‌خورد....

این داستان کودکی است که بین دنیای واقعی و تخیلاتش باید انتخاب کند. باید بداند دوست دارد به همان «اتاق» برگردد و در رویش قفل شود یا بیرون را با آدم‌های فراوان‌اش بپذیرد.

August 19, 2011

خانه

امارات متحده عربی و هلند هر دو دریا را خشک می‌کنند برای استفاده از زمین بیشتر، با این تفاوت که در امارات جزیره‌های مصنوعی توریستی گران‌قیمت و خالی از سکنه ساخته می‌شود که تبلیغات‌اش همه جهان را می‌گیرد ولی در هلند در کنار این روش خشک کردن آب، مزارع بزرگ برای راه‌اندازی انرژی باد بدون زباله و نیاز به سوخت، شکل می‌گیرد.

از بین بردن اکوسیستم دریا در بسیاری از کشورها موضوعی عادی شده. از بین رفتن مرجان‌ها با ضربه لنگر سنگین کشتی‌ها، زباله‌ و فاضلاب‌های کارخانه‌ها که مستقیم به خورد ماهیان و گیاهان دریایی داده می‌شود، صید ماهی و میگو در فصل‌های جفت‌گیری یا تخم‌ریزی، هرس و نابودی پوشش گیاهی جزیره‌ها و....

کشورهای اسکاندیناوی اما در کنار صید فراوان آبزیان سعی می‌کنند روش‌های مناسبی را هم ابداع کنند تا در کنار ذخیره انرژی، به دریا کمتر صدمه بزنند. در کنار امارات که جز صدمه و نابودی دریا و خشکی، کاری نمی‌کند، قطر الگوهای مناسب و به‌روز محیط‌زیستی را پیاده می‌کند و آموزش می‌دهد.

فیلم مستند « خانه» یکی از بهترین و مناسب‌ترین منابعی است که ما را با مشکلاتی که برای محیط زیست می‌سازیم، آشنا می‌کند.
Yann Arthus-Bertrand که عکاس معروفی است، این فیلم را ساخته و حتی رایگان در دسترس قرار داده است. تعداد زیادی از شرکت‌های معروف مُد دنیا در ساخت این فیلم همکاری کرده‌اند تا در کنار صدمه به محیط‌زیست، کاری ماندنی هم از خودشان ثبت کنند.

«لوک بسون» (کارگردان فرانسوی) یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم است. فیلم، «کپی رایت» ندارد و نسخه رایگانش را از راه‌های قانونی می‌شود دریافت کرد.

تمام یک ساعت و نیم این فیلم از آسمان با یک هلی‌کوپتر فیلمبرداری شده (با همان تکنولوژی که در دوربین‌های مخصوص هدف‌گیری، در هلی‌کوپترهای جنگی استفاده می‌شود) و شما برای اولین‌بار می‌توانید رفتار این ۵۴ کشور را با زمین، دریا، جنگل و کوه از بالا ببینید؛ هزاران نمای زیبا از زمین را می‌بینید که به دست انسان‌ها به زشت‌ترین و بدترین حالت نابود می‌شوند.
در این فیلم تاکید می‌شود که آدم‌ها هر سال ۱۳ میلیون هکتار از جنگل‌ها را نابود می‌کنند.. مثل دریاها.. مثل کویرها...
_______

از اینجا فایل تورنت. (1.38 گیگابایت، نسخه HD فرمت mp4)
در سایت «آرشیو». (نسخه Blue-ray rip)
در سایت Vimeo
در سایت Youtube

August 21, 2011

سیاستمداری که مصاحبه را ترک کرد

کریستین او دونل (Christine Therese O'Donnell) سیاست‌مدار جمهوری‌خواه آمریکایی، چند شب پیش، از مقابل دوربین یک برنامه زنده تلویزیونی با قهر بلند شد و گفت با اینکه سرش به شدت شلوغ است، اما انتخاب کرده به جلسه کاری‌اش دیر برسد ولی نه برای اینکه به سوالات نامربوط درباره روابط جنس.ی جواب دهد.

پی‌یرس مورگان که به جای لری کینگ برنامۀ گفت‌وگوی صریحی را در CNN اجرا می‌کند، درباره کتاب خانم سیاست‌مدار و عضو «جنبش چای» به نام « مشکل‌ساز» با او حرف می‌زد. صحبت‌هایش در مورد عقاید مطرح‌شدۀ خانم او دونل در این کتاب بود؛ از مذهب گرفته تا رابطه دختر و پسر و مسائل مربوط به هم‌جنس.گرایان.

وقتی بحث به عقاید خانم سیاست‌مدار محافظه‌کار درمورد ازدواج ِ هم‌جنس‌.گرایان می‌رسد، کاملا مشخص است که او عصبی شده و مدام تاکید دارد که باید درباره دیدگاه‌های سیاسی و در مورد کتاب‌اش از او سوال شود. در نهایت، بی‌توجه به دوربین و مخاطب می‌گوید می‌خواهد برود و تلاش می‌کند میکروفن‌اش را باز کند.

این مصاحبۀ ناتمام، ساعتی بعد در اکثر شبکه‌های تلویزیونی بازپخش شد. تکۀ آخرش در ده‌ها برنامه آمد و چندین شبکه از این خانم سیاستمدار توضیح خواستند که چرا صحنه را ترک کرد. جواب‌های «او دونل» مدام در حال تغییر است: اول، از برنامه فشردۀ کاری‌اش می‌گفت که باید به آنها می‌رسید و کم‌کم علت کارش را پررویی مجری و سوالات بی‌جا عنوان کرد و حالا بحث به آزار و تعرض (harassment) به او از طرف مجری (مورگان) رسیده.



پی‌یرس مورگان در این چند شب چندین متخصص رسانه، حقوق‌دان و کارشناس آورده و از آنها پرسیده که برداشت آنها از این ماجرا چیست؟
مورگان در رفتارش هیچ تلاشی برای دفاع از خودش ندارد. بیشتر مواقع از این کارشناسان می‌پرسد که آیا واقعا سوال کردن یک مجری درباره بخشی که او دوست دارد، می‌تواند به عنوان آزار و تعرض در برنامه تلویزیونی محسوب شود؟ آیا واقعا شما به عنوان مصاحبه‌شونده در آن شرایط، برداشت‌تان به تصورِ خانم «او دانل» شبیه است؟ آیا جای او بودید، مصاحبه را ترک می‌کردید؟

همه این کارشناسان تا به حالا به مورگان اطمینان داده‌اند که کار او هیچ نقصی نداشته و این خانم سیاستمدار است که به جای تصمیم درست و استفاده از جملات صحیح در جواب، عصبی شده و همه چیز را رها کرده.

آنها می‌گویند ببینید ما کشور را به چه کسانی می‌سپاریم؟ با دو تا سوال درباره موضوعی که باید کم‌کم برایمان عادی شود، از کوره درمی‌روند و از آن بدتر عذر و دلیل‌ و توجیه‌شان است....
آنها بارها خطاب به خانم سیاستمدار در برنامه‌های مختلف می‌گویند؛ حالا که نظر و اعتقاداتت در مورد این موضوع مشخص شده، چاره‌اش یک عذرخواهی است، نه قُلدُری.
_______
مصاحبه دریوتیوب

August 25, 2011

جذابیت عرب

باربارا زنی مسن است. زنی خداناباور. اهل موسیقی و نقاشی. اتریشی است و ساکن سالزبورگ. آدم‌های اطراف‌اش هنرمندان و نویسندگان و فعالان سیاسی هستند. خودش سال‌هاست فمینیست است و تلاش‌اش اجرای تئوری‌های کتاب‌ها درباره زن و مرد. کارش سفر به کشورهای مختلف است و پیدا کردن بهترین آثار هنرهای تجسمی و کشف هنرمندان.

او در سفری به یمن، عاشق راننده‌اش می شود. مردی که بیست سال از او کوچک‌تر است. شش بچه دارد. زن‌اش را کتک می‌زند. کارش لم دادن و خوردن است و ریخت و پاش و نظاره دختران و همسرش که جلوی او خم می‌شوند و زمین پوشیده از ناس‌های جویده و تف‌های غلیظ‌‌اش را می سابند.

بارابارا اما عاشق این مرد جوان می‌شود. می‌پذیرد که مسلمان شود. پنج بار در روز نماز بخواند. حجاب سفت و سختی را بر سرو بدن‌اش تحمل کند. عربی یاد می گیرد. زن دوم مرد یمنی می‌شود که در سفرهایش به اروپا سراغ او می‌رود و امر و نهی‌اش می‌کند که چه بپوشد و چه بگوید.

باربارا رئیس فرهنگستان جهانی تابستانی هنرهای زیبا در سالزبورگ است که دل به این مرد می‌بازد. دست از همه فعالیت های فمینیستی می‌کشد. داروندارش را می گذارد در اتریش و به یمن می‌رود. در خانه‌ای با یک اتاق و یک حیاط کوچک زندگی می‌کند در شرایطی که اجازه ندارد از آن چهاردیواری بیرون برود و با مرد غریبه‌‌ای حرف بزند.

داستان واقعی باربارا موضوع فیلم مستند « جذابیت عربی» است ساخته Andreas Horvath و Monika Muskal.

لینک تریلر فیلم

این دو کارگردان تلاش می کنند در زمانی که ما روزهای واقعی زندگی باربارا را تماشا می‌کنیم، با واقعیت‌های زندگی مردانه شهر صنعا آشنا شویم؛ شهری که بوی زن هم در آن حرام است. خرید و کار و تفریح و گردش و حتی پیاده روی مال مردان است. مردانی که حق خود می‌دانند ساعت‌ها لم بدهند و بجوند و تف کنند و زنان تمیز کنند.
شهری که حصاری است دُورِ همه زنان، برای دیده نشدن و شنیده نشدن. شهری که باربارا انتخاب می‌کند همان جا بماند تا آخر عمر... حتی وقتی نابینا می‌شود...

بایگانی August 2011

نوشته‌های August 2011

July 2011

September 2011

صفحه اول|بایگانی