« فقط یک کلیک | Main | سفر" روزنامه‌نگاران ایرانی" »

یکی بود؛ یکی نبود

کتاب The Ayatollah Begs to differ: The Paradox Of Modern Iran با این مقدمه شروع می‌شود:

" یکی بود یکی نبود." این روشی است که ایرانی‌ها قصه را شروع می‌کنند. سال‌هاست که هر کسی خواسته به صورت روایی و شفاهی داستانی را شروع کند، با این جمله آغاز کرده. " یکی بود؛ یکی نبود"؛ یعنی درحالی که روزی روزگاری یکی بود، از طرف دیگه، کسی نبود.

ماجرا اینطور ادامه دارد که " غیر از خدا هیچکس نبود." شاید این برداشت باشد از جمله عربی" لااله الا الله"؛ خدایی نیست غیر از خدای یکتا.

آشنا کردن یک ذهن جوان یا کودکانه با تضادهای زندگی از همین تناقض شکل می‌گیرد که اغلب داستان‌های فولکلوریک یا محلی ایرانی با همین اصطلاحات شروع‌اش می‌کنند.

من از بچه‌گی این داستان‌ها را موازی با داستان‌های انگلیسی شنیده‌ام که با عبارت " روزی روزگاری" شروع می‌شدند.
اما هیچ‌وقت برایم پیش نیامد که این اصطلاح انگلیسی جانشین فرهنگ " یکی بود؛ یکی نبود" در ذهنم شود و جای آن را در فرهنگ غربی برایم بگیرد.

این " یکی بود؛ یکی نبود" نشان می‌دهد که قرار است یک داستان خیالی شروع شود. اما واقعا همه این داستان‌ها فانتزی و خیالی‌اند؟

درحالیکه بیشتر داستان‌های ایرانی که با این روش شروع می‌شوند، فانتزی و خیالی‌اند اما بعضی روایت‌های تاریخی و حماسی، واقعی پنداشته می‌شوند. "یکی بود" در مفهوم برجسته مذهبی پیچیده شده؛ مثل هنر حماسی ایرانی.

Ayatollah begs to differ

هومان مجد روزنامه‌نگار و نویسنده این کتاب است که در تهران به دنیا آمده ولی در آمریکا بزرگ شده.

او برای نشریات آمریکایی درباره ایران می‌نویسد؛ از تجربیاتش در ایران و سفرهایش به شهرهای مختلف.

این کتاب او که درباره " تضادهای ایران مدرن است" در آمریکا با استقبال زیادی روبه‌رو شده. هرچند از دید بعضی از ما همان‌هایی را گفته که خودمان خوب می‌دانیم.

اما او کتابش را برای مخاطب پاپ‌کورن و کوکاکولاخور آمریکایی نوشته که می‌خواهد لم بدهد و در عرض چند ساعت بداند ایران چه جایی است و حوصله خواندن تاریخ و سیاست ایران را ندارد.

هومان مجد در ادامه مقدمه کتابش قبل از اینکه درباره " گربه ایرانی" معروف در جهان بگوید و گربه‌هایی که در خیابان‌ شهرهای مختلف ایران لنگ و کور می‌شوند و وسیله زورآزمایی " لات‌های" محل هستند، نوشته: * " یکی بود؛ یکی نبود. زیر گنبد کبود... یعنی نه تنها با وجود ریشه‌های اسلامی، روزی روزگاری یکی بود و در عین حال یکی نبود؛ بلکه جهان افسرده‌ای هم وجود داشت.... به ایران خوش آمدید...."

* There was no God but God. There was one and there wasn’t one, other than God there was no one, and the world is under a perpetual dark cloud. Welcome to IRAN.

Comments (1)

ندا:

آزاده جان
این که فرهنگ ما تضاد داره، شک بر نمی داره

اما خیلی دوست دارم بدونم کسی که با فرهنگ ایران بزرگ نشده از این فرهنگ پیچیده و متضاد چی دستگیرش میشه، حتی اگر اصالت ایرانی داشته باشه

فکر کنم چیزی که بنویسه به درد همون جماعتی بخوره که گفتی

Post a comment

(If you haven't left a comment here before, you may need to be approved by the site owner before your comment will appear. Until then, it won't appear on the entry. Thanks for waiting.)