« اصلاحات در سلمانی | Main | کن بی‌حال »

لگد

شاید اگر من هم جای خبرنگاری باشم که پشت میکروفن کنفرانس خبری رئیس جمهور می‌رود، کمی حالت عادی نداشته باشم.

نمی‌دانم آیا مثل بقیه خبرنگارهای امروز در نشست مطبوعاتی، جلوی این همه دوربین، صدایم می‌لرزد یا دستم، یا لبخند عصبی می‌زنم یا حرفم را با خدا قوت و سلام علیکم آقای رئیس جمهور، شروع می‌کنم یا نه؟

اما این را می‌دانم که هرگز نمی‌توانم شوخی‌های احمدی‌نژاد را تاب بیاورم و نمی‌توانم با همراهی طعنه و خنده‌های او که پر از استهزاء شغل و رسانه و شعور من هست، دستپاچه شوم و سعی کنم فقط سوالم را بپرسم و بروم بنشینم.

می‌دانم در این لحظات جواب درخوری می‌دهم با زبان و روش خودش، به کسی که اسم روزنامه یا خبرگزاری مرا با پوزخند می‌آورد، یا مرا جوجه بی‌سوادی می‌داند که می‌تواند با کلی‌گویی وانمود کند، جوابم را داده و من نگرفته‌ام.

این را هم می‌دانم که شوخی‌ و نقد و حرف‌های داخل تحریریه‌، تاکسی و خانه را در مورد این آقای احمدی‌نژاد فراموش نمی‌کنم وقتی مقابلش ایستاده‌ام.

Comments (3)

شبنم:

سلام آزاده جان خوبی ؟ میدونی که به وبلاگت علاقه مندم . خیلی دوست دارم درباره ات بیشتر بدونم. اگه تمایل داشتی بهم ایمیل بده. خوشحال میشم.

niki:

آزاده جان دمت گرم حرف دل منو گفتی گل گفتی

dordast:

شاید اینطوری می خواد صمیمیت رو نشون بده البته این دید خوش بینانه و شاید هم ساده لو حانه است

Post a comment

(If you haven't left a comment here before, you may need to be approved by the site owner before your comment will appear. Until then, it won't appear on the entry. Thanks for waiting.)