فکر میکنم، به استثنای خدا و عشق یک موضوع دیگر هست که بیش از هر چیزی، ذهن و فکر انسان را به خودش مشغول میکند؛ منازعه!
یادم نیست چنین برداشتی را قبلا کجا خوانده بودم ولی این روزها میبینم آدها مدام از دعوا و انتقام حرف میزنند.
برای همین میخواهم بدانم، خود واقعی این آدمها که پی خشونت میگردند، چیست؟ همین آدمهایی که زمانی گوشهای ایستاده بودند و به ماست خوردن کسی هم کاری نداشتند.
- یک بنده خدایی جایی نوشته بود واقعیتهای جدید همیشه در سردابهای خشونت آماده میشوند یعنی اینکه وقتی با واقعیتی روبهرو میشویم پیش از هر چیزی به دفاع و توجیه و برخورد خشن با آن فکر میکنیم.
میخواهم بدانم خود واقعی من آدم خشنیست یا اتفاقات احمقانه پیچیده است که مرا این شکلی میکند؟
- میدانم که زور و تظاهر به مخالفانت قدرت میدهد... مخالفت علیه خودت را هم برمیانگیزد و باعث نابودی خودت هم میشود. مخصوصا وقتی در این مورد با آدمها حرف هم میزنی و روشنشان میکنی.
- اورول جایی نقل کرده بود از یک معدنچی پرسیده برای اولین بار چه زمانی کمبود مسکن در منطقه آنها حاد شده؟
معدنچی جواب میدهد: وقتی با ما در این مورد صحبت کردند!
Comments (1)
سلام آزاده عزیزم . خوبی ؟ همیشه و همیشه وقتی دوستانی مثل تو ولیلا رو می بینم که همچنان به آموخته ها و اطلاعاتش وفادار موندن دلم برای روزهای دانشگاه تنگ میشه ... من خیلی از اون حال و هوا دور شدم . در مورد پستت باید بگم سخت عقیده دارم دستهای خبیثی در صدد محک زدن صبر ایرانیانه و متاسفانه صبر اکثریت یا بهتر بگم بلاهت اکثریت تمومی نداره ... در مورد سوالتم که پرسیده بودی مادر شدم ... آره عزیز ! پیش میاد ! ما که خوشحالیم . تو هم شاد باشی . منو از خودت بی خبر نذار !
Posted by مژده | February 16, 2008 8:14 PM
Posted on February 16, 2008 20:14