- کری درsix! & the city بعد از مدتها دوری از همخانهای که میتوانست نامزدش شود، با یک ملوان در یک مهمانی آشنا میشود که با رقص جنتلمنانه دیوانهاش میکند. اما به راحتی به شکل گرفتن این رابطه جدید پشتپا میزند.
ملوان وقتی دل او را کاملا به دست آورده، میگوید:" چطور در این نیویورک زندگی میکنید؟ زباله از درو دیوارش بالا میرود. ..ترافیک، اعصاب نمیگذارد و همه چیز به همریخته و آشفتهست."
کری، همان لحظه با ملوان که فکر میکرده، شب را مهمان دخترک جذاب است، خداحافظی میکند و با خودش میگوید: " هر زنی در زندگیاش فقط یک عشق جاودان دارد. این عشق برای من نیویورک هست و اجازه نمیدهم کسی به دوستپسرم توهین کند."
- جاستین تیم برلک در نیویورک کنسرت دارد. بهنظر میرسد نصف شهر در آن سالن چند هزارنفری در حال فریاد و جردادن گلو هستند. آقای خواننده با کفش کتانی سفید و کت و شلوار سیاه، میرقصد و دل همه را به درد میآورد از این مهارت.
بعد از اولین آهنگ، استکان تکیلا را با لیمو، بالا میبرد و میگوید به افتخار
The greatest city in the world ..به سلامتی نیویورکیها و برای شما که از اهالی "عشق من " هستید و در این شهر زندگی میکنید.
- سیانان گزارش مفصل و پنج دقیقهای دارد از زندگی در نیویورک؛ مجموعهای از آلودگی صدا در خیابان و زندگی ماشینی پر از چراغ قرمز و خط عابر و دود ومغازههای پر...گزارشگر سراغ چند شهروند میرود.
دو نفر میگویند چارهای نیست...باید به این وضع عادت کرد. آخری اما رو به دوربین میگوید: " هیچوقت میروید از لندنیها بپرسید چه میکنید با این خیابانهای برعکس و رانندگی غیرعادی؟ باید عاشق این شهر باشید که بفهمید زندگی در این وضع، چه لذتی دارد!"
مدام به این فکر میکنم، ما عاشق کدام شهریم؟
کجا میتواند به اندازه کری برای من تعصب بیاورد و به اندازه تیم برلک باشکوه باشد و ایمان مرد جلوی دوربین سیانان را در دلم بکارد؟
//////
New York City,is one of the world's major global cities, leading the world in almost every category. New York City is the center of global commerce; with numerous international corporations and the most important stock exchanges in the world. It is one of the four major cities (including London, Paris, and Tokyo) that control international finance. New York City New York is a preeminent international political center and home to the United Nations global headquarters.
Comments (9)
انرژي هسته اي حق مـــسلــم ماست
Posted by غلو | January 4, 2008 9:40 AM
Posted on January 4, 2008 09:40
یاد یک نوشته از آرت بوخوالد افتادم که اون هم اتفاقاً در مورد نیویورک بود و آخر داستان، راننده تاکسی که کلی از خطرها و مشکلات نیویورک برای مسافر (آرت بوخوالد) صحبت کرده بود، برگشت گفت: «آه! نیویورک! عشق من»
ولی تهران یک چیز دیگه است
به عنوان کسی که شش سال دانشجوییام رو تو مشهد گذروندهام، میگم که تهران یک چیز دیگه است
چون مشهد به اون گندگی، خیلی زود تموم شد؛ خیلی زود تکراری شد
اما تهران خیلی سخت تکراری بشه
نمونهاش؟ برای خوردن، هر چند تا جا هم که رفته باشی، یک جای جدید با یک طعم جدید پیدا میشه
Posted by بهرنگ | December 8, 2007 2:28 AM
Posted on December 8, 2007 02:28
salam
be nazar man newyork sambol pishraft honar tamadon west va post modernist ast
Posted by assef_mashhad | November 21, 2007 4:18 AM
Posted on November 21, 2007 04:18
سلام. جالب بود، خیلی جالب و باید اعتراف کنم که من ندیده عاشق این شهرم. دیدن نیویورک تنها دلیلی است که میتواند مرا به قاره جدید بکشاند.
Posted by حمید | November 20, 2007 11:24 PM
Posted on November 20, 2007 23:24
تهران
Posted by Anonymous | November 20, 2007 3:27 PM
Posted on November 20, 2007 15:27
سلام.
خیلی وقت بود که نیومده بودم توی سایتت....ببخشید..کمی گرفتار بودم مثل همه آدمها...مطالب شما هنوز هم برای خواندن تکراری نیست ... واین خود موفقیتی عالی است.
زنده باشی.
Posted by مهرنگار | November 20, 2007 3:36 AM
Posted on November 20, 2007 03:36
سلام
مطمئناً آدم بايد به شهرش دلبستگي داشته باشه كه بخواد از چنين تعصبي حرف بزنه . من فقط مي دونم در بهترين سفرها در حين خوشگذراني دلم براي تهران تنگ ميشه ... نمي دونم شايد واسه اينه كه بهترشو نديدم. مطلب پايين رو خوندم ... ما همچنان بي جنبه مي نمائيم. موفق باشي
Posted by داركوب | November 19, 2007 3:30 PM
Posted on November 19, 2007 15:30
khoshhalam ke inja ro peida kardam...be nazar khanome pori miai, omidvaram kheili chiza azat yad begiram.
Posted by naanapooneh | November 17, 2007 10:37 PM
Posted on November 17, 2007 22:37
تهران !
جالبه که بی شهری ها !
Posted by Amir | November 17, 2007 11:42 AM
Posted on November 17, 2007 11:42