عكس دسته جمعي اعضاي هيات موسس انجمن
ملي عكاسي ايران پس از مراسم رايگيري اين هيات هم نتوانست به اندازه
عكسهاي يادگاري سه سال اخير مجله »تصويرسال«، عكاس را كناريكديگر ثبت
كند.
عكاساني كه اين روزها با تجهيزات مختلف ديجيتالي حرفهايتر
ميشوند ،سخت ميپذيرند كه كارشان با كسي همسطح باشد،چه برسد به ضعيف تر
بودن. عكاسان اين روزها به راحتي يكديگر را ناديده ميگيرندأ يكي از وارد
كردن عكاسي خبري توسط خودش به ايران ميگويد و ديگري از عكسسازي
بقيه عكاسان پرده برداري ميكند.يكي از دور زدن خودش توسط شاگردش مينالد
و ديگري استاد و كارفرمايي است كه با فروش عكسهاي كارمند و شاگردانش به
نام خود به آژانسهاي مختلف ارتزاق ميكند. آن طرف تر دوستي دست همكارش
را رو ميكند كه او را تا كجا و از كجا ميشناسد كه دچار توهم عكاسي شده و
كمي بعد جواب ميگيردأجوابش تك عكس خودش هست كه همزمان به چند مجله
خارجي فروخته!
كافي است كنار دو عكاس ايراني در همين مرزو
بوم بنشينيد تا با اسرار كاري عكاس سومي كه در جمع نيست آشنا شويد...كافي
است كمي صبور باشيد و در ميان بسياري از كساني كه معيار حرفهاي بودنشان با
يك حرف و صفرهاي روي بدنه دوربين مشخا ميشود، گوش باشيد: حتما با تاريخچه
ورود و معروف شدن بسياري از عكاسان غائب درآن صحنه آشنا خواهيد
شد.
شايد آن عكاس قديمي كه بعد از سالها به ايران برگشت،
در همين گيرودار بود كه جواب سوالش را پيدا كرد: او يك روز خطاب به بسياري
از عكاسان پرسيد:چرا شما عكسهايتان را با هم يك جا نمايش نميدهيد و خودتان
كارتان را نقد و تفسير نميكنيد*همان موقع چند نفر به او جواب دادند كه اينجا
حتي دو عكاس حاضر نيستند عكسهايشان را به هم نشان دهند! و او خودش بعد از
چند ماه زندگي و كار با همين جمع، به همين نتيجه رسيد!
در اين فضا شايد
فقط يك اتفاق مكرر تا امروز موفق شده همه اين آدمها را كنار هم نگه دارد.
بسياري از همين عكاسان كه حتي حاضر نيستند اسمشان كنارديگري قرار گيرد، در
يك مراسم و يك مجله ايراني است كه به راحتي ميپذيرند بهترين كارهاي
سالشان را ارائه دهند.
»تصوير سال« نه تنها
براي عكاسان بلكه براي بسياري از هنرمندان ايراني يك اتفاق دوست
داشتني است كه ترجيح ميدهند در آن سهيم باشند.نگاه ومديريت اين نشريه
شايد به نوعي است كه هيچكس حس ناهمگون رقابت از نوع ايراني را در خود
ندارد. حتي براي فرارسيدن روز انتشار روزشماري ميشود!
اگر سرعت و گاهي سهل انگاري در انتخاب برخي از عكسهاي چاپ شده را هم
به پاي دلسوزي و تشويق نيروهاي تازه وارد عكاسي بگذاريم، اگر به تاخير
چاپ مجلهاي كه گاهي چند ماه بيش از يك سال از انتشارش ميگذرد، توجه
نكنيم، به مسائل بهتري در همين فضاي وهم آلود ميرسيم.
سيف اله
صمديان از زماني كه بسياري از همين عكاسان سني نداشتند، »تصوير«را به شكل
ماهنامه منتشر ميكرد.نوع نگاه و انتخاب عكسها در اين شمارههاي قديميپر از
وسواس و سختگيري است. حتي حالا هم كه همان شمارهها را با جلدهاي
عجيب و ايدههاي غريب ورق ميزنيم، پراز نوآوري است. اما اين مربوط
به زماني است كه اين همه عكاس نبود.از تجهيزات ديجيتال چند ميليوني خبري
نبود و كار كردن براي آژانسهاي عكاسي خارجي، در حد آرزو بود.آن زمان اسم
مسابقات بينالمللي عكاسي هم به سختي تلفظ
ميشد.
اما حالا ...»تصويرسال« شايد تبديل شده به
مامني كه وظيفه تشويق جوانان نوآور را هم به عهده دارد. اگر فقط سالي يك
بار منتشر ميشود ، آنقدر واقعه و ماجرا و اتفاق در خود دارد كه براي يكسال
ورق زدن و ديدن جواب ميدهد.انتظارها هم تغيير كرده. حالا اگر هر سال چند
چهره عكاس يا هنرمند جديد ازطريق اين سالنامه معرفي ميشوند،بايد از يك
فاجعه زلزله يا فوتبال كه دهها عكاس آن را پوشش داده اند، بهترينها
انتخاب شوند... و چنين انتخابي با توجه به چنين فضايي يعني يك تصميم
غيرمنتظره و شجاعانه!
با اين وجود، در جامعه پرتنش
عكاسي ايران شايد حركت و ؤبت يك انجمن دموكرات كه با راي همه عكاسان
انتخاب ميشود بهترين راه حل باشد .اما داشتن نام پرطمطراق انجمن ملي
عكاسي ايران هم نتوانست باعث حضور و كنار هم ايستادن همه اين عكاسان شود.
با اين همه، عكس يادگاري جشن »تصويرسال« كه مدتي است در خانه هنرمندان
گرفته ميشود، هر سال پر و پرتر ميشود. صاحبان آؤاردر اين مجله حتي به
كيفيت چاپ عكسهايشان هم توجهي نميكنند چون در بسياري از مواقع
متوجه فشردگي زمان و شرايط چاپ اين مجله هستند.
حالا ديگر همه ميدانند كه دغدغههاي »تصويرسال« چيزي فراتر
از اين گلههاي كوچك جامعه عكاسي است. به همين دليل هم هست كه
هرسال زاويه دوربين عكاس عكس يادگاري »تصويرسال« بالاتر ميرود تا آدمهاي
بيشتري در يك شات جا شوند. آدمهايي كه از چاپ شدن اؤر خود در يك
سالنامه كمترين گله و شكايت را دارند.