« يک مشت ترقه ... | Main | سال تحويل مرگ آور »

از همان حرف های تکراری

از اين روزهای آخر سال و اول سال بيزارم. هميشه به اين فکر می کنم که مردم اين شب ها و روزها از ويترين مغازه هايي که غير از بنجل و جنس های 2 سال قبل چيزی برای فروش ندارند،چه می خواهند؟ حالا که ديگر نوروز نه طعم دارد و نه بو ، چرا بايد به نونواری و شيک پوشی با اجناس سال پيش انباری ها دلخوش کرد؟ می دانم سنگدلی است...اينجور حرف زدن برای دوستان آن سوی آب ها که به تنگ ماهی قرمز و سبزه خارجی! دلخوشند و ساعت تحويل سال را حفظ می کنند که به خانواده شان زنگ بزنند و بغضشان را فرو دهند، نامردی است...