« چيزکی در حاشيه جشنواره ! | Main | خودش به تنهايي يک فيلم است »

خدای چيزهای کوچک ...

بعضی وقت ها موج هايي هست که آدم را زيبا می کند؛  حسی غريب می آيد و وجودت را می گيرد و نمی توانی آن را برای هيچ کس توصيف کنی. چيزی شبيه اينکه  "عشق پيری " ايزاک باشويس سينگر را بخوانی يا صبحت را با چشيدن " پرها "  يا

" پاکت شيرينی "  ريموند کارور شروع کنی . يک همچين مزه هايي می تواند روزت را عوض کند. می تواند انرژی ات را تغيير دهد و فکرت را منحرف کند ... 

گفتم که نمی توان توصيفش کرد !


Beyond Borders  را ديدم؛ فيلمی در وصف فعاليت های سازمان ملل و صليب سرخ . صحنه های آن آنقدر اذيتم کرد که نتوانم غذا بخورم و از خودم بدم بيايد . فيلم می توانست قوی تر باشد اگر اينقدر به ورطه رومانتيک گرايي نمی افتاد.