« بی خيال ... | Main | فعلا" مشکل داريم! »

خاک بر سرمان با اين ادعای قدرت !

دو روز کامل تب و لرز، استخوان درد ، هذيان و درد و درد و ... باعث شد تا در خانه بمانم، آنهم روی تخت، به زور دارو و قرص و اصلا نفهمم چطور روزم شب شد و کی بيدار شدم! دو روز بدون فيلم ديدن ، کتاب خواندن و ديدن آدم ها و کار و حتی مشغله فکری ... اين دو روز فقط به يک چيز فکر می کردم . آدم به چه زنده است؟ آدمی که يک ويروس می تواند به اين روز بياندازدش و زندگی و سلامتی اش را تباه کند ، به چه چيز خود می نازد؟ آنهم منی که ادعای سلامتی و شادابی ام می شود ، شديد ! تازه فهميدم آقا جان ! شمايي که ادعايتان می شود به اين راحتی ها سرما خوردن را مزه مزه نمی کنيد ، خدا چنان بلايي بر سرتان می آورد که از درون سرما بخوريد و زمين گير شويد. .. آنقدر که فقط بفهمی شش ها ، روده ها ، کليه ها و معده ات سرما خورده نه اينکه با يک آبريزش بينی ساده و سردرد معمولی طعم بيماری پاييزی را بچشی ، جوجه جان ! و ..زين پس ما هيچ ادعايي در مقابل بيماران و سالمان و انسان های همه جوره نخواهيم داشت که حسابی جوابمان را گرفتيم !

فهرست