« ... | Main | دعا فروش »

جوانی و شاه عبدالعظيم

Advertisment

به خاطر انتشار نشريه " جوان ری " در همين هفته ، بايد سری به اين بخش از تهران

می زديم تا حال و هوای جوان ها و وقت گذرانی آنها دستمان بيايد.

جمعه عصر را در شهر ری گذرانديم.سعی داشتيم تا می توانيم عکاسی کنيم و سوژه جمع کنيم و حتی گپ های کوتاهی بزنيم.

برای من روز فوق العاده ای بود. پر از خاطره..آرامش و بازگشت به کودکی .

عطر کباب ، ديدن دستفروش ها ، تسبيح های آويزان و بستنی های سنتی همه المان های آن دوره هايي بود که به عشق يک روز پيک نيک ما را به حرم می برد و بعد هم طبيعت !

برای من کودکی برابر بود با شات های کوتاه از دست های پر حرکت ، صدای فروشنده ها ، عطرهای دست ساز ، پارچه های سبز و تنه خوردن در بازار سنتی ...

و برای آرش خوشخو همه کودکی با بوی ريحان و کباب و شيرينی زنده می شد !

خوشحالم که جوان ری راهی است برای بازگشت به همان دوره هايي که گاهی در ميان ترافيک و دود و روزمرگی از يادم می رود.

پير شدی آزاده خانم...

اين عکس را در 10 متری حرم گرفتم. پر از نکته است ... پيرمرد اصلا کاری نداشت که دوربين مقابلش گرفته شده. پشتش را به من کرد تا کارم را بکنم!

فهرست

نوشته قبلی ...

نوشته بعدی دعا فروش

صفحه اول | بایگانی