« آن ۱۷ نفر | Main | روزهای یک مبتلا به سرطان »

نوال سعداوی: در ۸۰ سال زندگی‌ام، مصر را اینطور ندیده بودم

نوال سعداوی، نویسنده است و پزشک و روانپزشک و فعال اجتماعی مصری که پخش تصویر یا اعلام هر خبری مرتبط با او در کشور خودش ممنوع بود.
او چند سالی را در تبعید زندگی کرد تا اینکه همین چند روز پیش به کشورش برگشت تا کنار مردم قاهره در میدان تحریر باشد.

دو سال پیش، در سفری کوتاه با او بودم و فرصتی داشتیم تا درباره شرایط ایران و مصر حرف بزنیم.
او به خاطر نوشتن نمایشنامه‌ای تخیلی درباره خدا، متهم به الحاد شد و در دادگاهی تا مرحله سلب ملیت مصری و توقیف گذرنامه‌اش پیش رفت. کتاب‌هایش در کشورش جمع شد و تعدادی از آن‌ها در چاپخانه‌ها سوزانده یا پاره و خمیر شدند.
آن موقع درباره نوع آزادی‌های موجود در مصر می‌گفت، دولت، پلیس و بنیادگراها مردم را کنترل می‌کنند و آزادی فکر و اندیشه وجود ندارد.

او که سال‌ها داخل و خارج از کشورش علیه حکومت موجود در مصر مبارزه کرده، می‌گفت، برای اینکه به حکومت ثابت کند، فقط مدعی آزادی است، در یکی از دوره‌های انتخابات، اسمش را به عنوان نامزد ریاست جمهوری، در کنار حسنی مبارک، ثبت کرد، ولی پلیس به سرعت سراغ‌اش رفت و جلوی تبلیغات انتخاباتی‌اش را گرفت. او هم انتخابات را تحریم و اعلام کرد، دموکراسی که دولت ادعایش را دارد، دروغ است و آزادی وجود ندارد.

او می‌گفت وطن را جایی می‌داند که در آن آزادی و انسانیت را پیدا کند و می‌گفت دست از اعتراض به سیستم حکومتی کشورش برنخواهد داشت.
حالا این نویسنده ۸۰ ساله به کشورش برگشته. کنار مردم در خیابان‌ها فریاد زده، شعار داده و خواستار رفتن حسنی مبارک شده و بارها تاکید کرده که نباید این خیابان‌ها را در چنین شب ها و روزهایی خالی کرد.
در خاطرات‌اش نوشته جوانانی را دیده که خواستار قانون اساسی جدیدی بودند که بین مردم بر اساس دین، جنسیت، عقیده ، نژاد و مذهب فرقی نگذارد.

او از دختران و زنانی نوشته که آزادانه بدون اینکه به آنها تعرضی شود، شبانه‌روز کنار مردان در خیابان‌ها مانده‌اند. در مصاحبه‌هایش از استراتژی حکومت می‌گفت که ترساندن مردم برای بازگرداندن آنها به خانه‌هایشان بود.

او می‌گوید از دهه ۵۰ میلادی در تظاهرات علیه خیلی‌ها از جمال عبدالناصر و تا سادات شرکت کرده ولی هیچ‌وقت در عمر هشتاد ساله‌اش چنین چیزی را ندیده است که مردم تا این حد پایداری کنند و کنار هم برای یک آرمان بمانند.

سعداوی از فروریختن دیوار‌های خانه‌ها و موسسات و همه تابو‌هایی می‌گوید که سالها میان مرد و زن جدایی انداخته بودند.

او که همچنان در قاهره است، بارها نوشته برای اولین بار، ملتی واحد را می‌بیند، بدون تقسیم‌بندی‌های معمول که فقط یک خواسته دارند؛ آزادی.