« October 2009 | Main | February 2010 »

بایگانی December 2009

December 13, 2009

" ما یک جنبش شدیم"

چند سال‌‌ پیش در یکی از جشنواره‌های جهانی فیلم، یک کارگردان شیلیایی، فیلمی درباره کار و مبارزه عکاسان خبری کشورش در زمان آگوستو پینوشه نمایش داد.
در سال‌های حکومت پینوشه بعد از کودتایش و براندازی دولت سالوادور آلنده، تعداد زیادی از عکاسان خبری که صحنه‌های مختلف اعتراضات مردمی، اعتصاب‌ها، تظاهرات و خشونت نیروهای نظامی را مستند کرده بودند، ناگهان ربوده می‌شدند یا جسدشان در جایی دورافتاده پیدا می‌شد.

« سباستین مورنو Sebastián Moreno » کارگردان فیلم « شهرعکاسان City of photographers» سراغ خانواده‌ها و بازماندگان این عکاسان رفته بود و مستندی با تحقیق و کنکاش فراوان و استفاده از عکس و فیلم بایگانی و مصاحبه با آنها ساخته بود.

اگر آنونس فیلم را نمی‌توانید ببینید، اینجا بروید
City of photographers thriller

بعد از نمایش فیلم، با او در سالن انتظار سینما صحبت کردم؛ گفت از وضعیت روزنامه‌نگاران و عکاسان در ایران باخبر است. آن روزها تازه قرار بود خاتمی خداحافظی کند و دوره‌ دیگری در ایران شروع شود.
ولی « مورنو» که جوانی پرشروشور و پخته به نظرم رسید، مطمئن بود وضع کار این دو دسته، بدتر هم خواهد شد.

همانطور که در فیلم‌اش بود، باز یادآوری کرد که پدرش هم یکی از همان عکاسانی بوده که دستگیر و شکنجه شده و روزهای سختی را در زندان و زیر فشار برای کنار گذاشتن دوربین‌اش گذرانده. از برخورد نظامیان پینوشه و وحشیگری نیروهای ضدشورش برای سرکوب اعتراضات مردم می‌گفت که شیلیایی‌ها را برای خروج از خانه‌هایشان هم درمانده کرده بود. او می‌گفت: « ما سرزمین‌مان‌ را تکان دادیم... ما خودمان یک جنبش شدیم.»

بارها در طول جشنواره همدیگر را می‌دیدیم. یک بار جمله‌ای ‌گفت که هنوز در ذهنم مانده: « ما برای آزادی هفده سال به خیابان‌ها آمدیم. هفده‌ سال فریاد کشیدیم و با هزاران زندانی و مقتول و گمشده، به آزادی رسیدیم...»

روز آخر جشنواره نسخه دی‌وی‌دی فیلم‌اش را که نامزد جایزه اصلی جشنواره هم بود، دستم داد و گفت می‌توانم بدون کپی‌رایت آن را در ایران نمایش دهم، فقط برای اینکه بدانند نتیجه پایداری و استقامت در برابر ظلم، چه می‌تواند باشد.

فعلا که امکان نمایشش در ایران را ندارم، فیلم را اینجا می‌گذارم. هشتاد دقیقه است. به زبان اسپانیایی و بدون زیرنویس انگلیسی.
فیلم را از اینجا می‌توانید بگیرید(FLV 190MB).


La ciudad de los fotógrafos, By: Sebastián Moreno

December 27, 2009

مخالفت به جای اعتراض

اولریکه ماری ماینهوف، فعال چپ‌گرای آلمانی و از بنیانگذاران گروه ارتش سرخ RAFبه همراه آندریاس بادر بود. او یکی از منتقدان سرسخت نظام‌ سرمایه‌داری و همینطور مخالف گسترش سلاح‌های اتمی بود.

خانم ماینهوف بعد از فعالیت‌های مختلف اجتماعی رو به روزنامه‌نگاری آورد و مدتی در ماهنامه چپ "کونکرت" مطالب چالش‌برانگیزی درباره جنگ ویتنام و مشکلات اجتماعی آلمان نوشت. او که در آغاز زنی بود مخالف سلاح و کشتار، کمی بعد به قتل، دستبردهای مختلف به بانک‌ها و انفجارهای متعدد، محکوم شد و به زندان افتاد.

ارتش سرخ یا RAF نام گروه مسلح چپ در آلمان فدرال بود که در دهه هفتاد میلادی باعث انفجارهای مختلف و کشته شدن تعداد زیادی از مردم شد. اعضای این گروه به نام ارتش سرخ، خودشان را چریک‌های طرفدار کمونیسم می‌دانستند و بعد از مدتی که با سرکوب و نادیده‌گرفتن از سوی حکومت روبه‌رو شدند، رفتار و عملکردشان رادیکال و تندروتر شد. آنها حتی با نام گروه " بادر ماینهوف" مدتی در اردوگاه نظامی در اردن تعلیم حملات نظامی و مسلحانه دیدند.

خانم ماینهوف، در این گروه داستان عجیب‌تری دارد. او در آلمان معروف به روزنامه‌نگار طرفدار صلح و مخالف فاصله‌های طبقاتی بود. اما درست دراوج به بحث کشیدن فعالیت گروه مسلح RAF خودش دست از نظریه‌پردازی برداشت و به گروه پیوست و اسلحه به دست برای اهداف‌اش جنگید.

RAF


از او جمله معروفی در یک مقاله در آخرین روزهای فعالیت رسانه‌ای‌اش مانده:
« تا موقعی که احساس کنم، شرایط مطلوب من نیست، " اعتراض" می‌کنم. اگر مطمئن شوم اوضاع هرگز مطلوب من نخواهد شد، " مخالفت و مقاومت" می‌کنم*.»
برای او و بقیه اعضای گروه‌شان با خشونت‌هایی که از طرف حکومت می‌دیدند، دیگر مهم نبود، برای پیشبرد اهداف و خواسته‌های سیاسی‌ و مبارزه با « امپریالیسم آمریکا» مشی مسلحانه و ترور را انتخاب کنند و باعث ترس، اضطراب و بی‌اعتمادی همگانی در جامعه آلمان شوند.
خانم ماینهوف، پیش از پایان محاکمه، در سلول‌اش در سال ۱۹۷۶به طرز مشکوکی مرد.

امروز که عکس‌ها و فیلم‌های مراسم عاشورا را می‌دیدم، به یاد این خانم و ایده‌آل‌هایش افتادم. دیدم در همین خیابان‌هایی که مردم در سکوت کامل " اعتراض"شان را نشان می‌دادند، چگونه خشونت جای اعتراضات را می‌گیرد.

شاید وقتی پاسخ " اعتراضِ ساکت"، گلوله و خشونت است، " مقاومت و مخالفتِ" خشن جای آن را می‌گیرد.

* Protest is when I say this does not please me. Resistance is when I ensure what does not please me occurs no more.

فیلم " بحران بادر ماینهوف"

بایگانی December 2009

نوشته‌های December 2009

October 2009

February 2010

صفحه اول|بایگانی