در روزهای جنگ غزه، یکبار برای همدردی، به دوست فلسطینیام گفتم: شرایط سخت مردمش را درک میکنم.
او آن روزهایی که غزه در آتش میسوخت و هیچ راهی برای کمک به مردمش نبود، گفت:« امکان ندارد بتوانی درک کنی؛ وقتی همه مرزهای کشورت بسته است و راهی برای فرار نداری... برق را قطع کرده اند... وقتی دسترسی به تلفن، اینترنت و هیچ فریادرسی نداری... وقتی از درودیوار بر سر مردمت آتش میبارد... چطور میتوانی یک فلسطینی را درک کنی؟»
او با بغض میگفت:« چطور میتوانی درک کنی گلوله و بُمب، جواب این است که کشور و زمینات را میخواهی...و زندگی خانواده، فرزندان و نسل بعد برایت مهم است؟ تا به حال شده با دست خالی، طعم ترس را زیر طوفان هلیکوپترهایی که تهدیدت میکنند و گلولههایی که از غیب در سینه عزیزانت مینشینند، حس کنی؟»
تا امروز، دیگر هیچوقت نتوانسته بودم صادقانه با او همدردی کنم.