زنی که از همه جا رانده شده و جویای پناه امنی در کناری است، گوشه میگیرد و اندک اندک تنها پاسدار کانون خانواده و حریم انس و یا همدم شَان مرد میشود.
از اینرو در چنین جوامعی، رابطه مادر- فرزندی مهمتر از رابطه زن( مادر) و شوهری و رابطه پدر- فرزندی است و پیوند رحم، پیوندی اساسی است و بدینجهت طبیعی است مادری که از بسیاری نعمات در جامعه محروم مانده، همه مهر و محبت خویش را نثار فرزند کند.
این است علت اهمیت فرزند و خاصه پسر داشتن برای مادر در بعضی جوامع مردسالار؛ زیرا مادر آگاه است که به اعتبار فرزند، وضع و موقعاش نزد همسر و در خانواده، مطمئن و استوار است. ضمنا پسر دستگیر وی در ایام پیری و کاستی است. پس مادر شدن، به معنی ایمن بودن است.
بعضی مردان حسرتمند حسدناک، در جستوجوی پایان ناپذیر زن آرمانی برای زناشویی با وی، جویای کسی هستند که جایگزین مادر شود. در نتیجه زن که جوهر همهچیز است، به صورت سایه و شبح در میآید و در نهایت زینت مرد میشود.
منتهی گویا برای جبران و تلافی ظلمی که بر زن رفته، همسری که کارش فقط به همخوابگی و بارگرفتن و فرزند زادن، منحصر و محدود شده، به عنوان مادر، قدر دیده است...
از کتاب" سیمای زن در فرهنگ ایران"
جلال ستاری