« خانه | Main | جایی برای فَشل‌ها نیست »

زمان کتک خوردن زنان

در فیلم Take my eyes زنی بعد از 9 سال زندگی با همسرش تازه می‌فهمد باید او را ترک کند.

مرد در همه این سال‌ها او را زیر مشت و لگد می‌گرفته و او که این بخش از زندگی تقریبا برایش طبیعی شده بود، چیزی به خانواده یا دوستانش نگفته است.

doyojos
Te doy mis ojos / Take my eyes

همسرش که بارها به زن می‌گوید بدون او نمی‌تواند نفس بکشد، تحت درمان است. او در کلاسی همراه با چندین مرد میانسال و پیر آموزش می‌بیند که وقتی نیمه شب به خانه می‌رسد به همسرش زور نگوید که غذایم را بده یا بیدار شو و به من رسیدگی کن.

آنها از فرهنگ مردان اسپانیایی می‌گویند؛ مرد باید دستور دهد. باید هروقت از زنش خواست، تمکین ببیند. زن باید سروقت در خانه باشد و بوی غذای گرم در منزل پیچیده باشد.

پیلار زنی است که بعد از سال‌ها زندگی در وحشت و کتک، نیمه شب از خانه بیرون می‌زند ولی هنوز حتی از سایه مردش در کوچه و خیابان می‌ترسد. با این همه واهمه، بعد از مدتی دوری به قول‌های آنتونیو اعتماد می‌کند و چون هنوز عاشقش هست، برمی‌گردد.

ولی اینبار همه چیز تغییر کرده؛ او در موزه کار پیدا کرده تا بتواند در نبود شوهر، مخارج‌اش را تامین کند. با بلیت‌فروشی شروع کرده و کم‌کم متوجه علائق‌اش نسبت به نقاشی و آثار تاریخی اسپانیا و ایتالیا شده.

آنقدر استعداد دارد که مدیر موزه برایش شرایطی را فراهم می‌کند تا آزمایشی در موزه تور بگذارد و برای توریست‌ها با اطلاعات از قبل تهیه شده، توضیح دهد.
او اعتمادبه‌نفس پیدا می‌کند. می‌فهمد باید به عنوان انسان اطرافش را هم ببیند و زندگی بقیه زن‌ها با او متفاوت است. می‌فهمد خوشحالی حسی‌ست که فراموش کرده بوده.

پیلار شب‌ها در خانه کتاب‌های تاریخ هنر را می‌خواند و اطلاعات و تصاویر را می‌بلعد. اما وقتی همسر به خانه می‌آید با این که خودش را سرگرم پسربچه‌شان می‌کند، اما پراز وحشت است و مدام منتظر یک اتفاق مهیب.
خشم شوهرش اینبار متفاوت‌تر شده. او نتوانسته به قولش وفا کند و آرام شود ولی دردش چیز دیگری است.

آنتونیو به روانشناس‌اش می‌گوید:« مشکلم این هست که به او شک دارم. این زن دارد هر روز زیباتر می‌شود. درست و هماهنگ و رنگارنگ، لباس می‌پوشد و سرکارش می‌درخشد. وقتی از نقاشی‌های چندین قرن پیش می‌گوید آنقدر غرق می‌شود و آنقدر جذاب که فکر می‌کنم برای جلب توجه مردان توریست و مخاطبان در موزه، این کارها را می‌کند.»

پیلار یکی از آن ده‌ها زن اسپانیایی‌ست که در این فیلم همسران‌شان تحت درمان قرار دارند. آنها می‌گویند دست خودشان نیست و وقتی عصبانی می شوند باید " زن"‌شان را کتک بزنند تا آرام شوند.

ما زن‌های دیگر را در طول این فیلم نمی‌بینیم ولی از زبان شوهرشان می‌شنویم که وقتی نیمه‌شب خواب هستند یا سرکار هستند یا تلفن را دیر جواب می‌دهند، تنها چیزی که مردشان را آرام می‌کند سیلی و لگدی است که باید نثارشان شود.

ما این زن‌ها را نمی‌بینیم ولی مرد مسن که باید تمرین عملی سر کلاس مشاوره درمانی را پیاده کند، رو به مرد دیگر که نقش زن را بازی می‌کند، می‌گوید: « الان زمان کتک خوردنت رسیده....»