عکس: چاوش هماوندی
...بی خود این آیینه را روبه روی خاطره نگیر
« پیرمردی که هنوز دوستش دارند | Main | زنانی که حق رای و رانندگی نمیخواهند »
عکس: چاوش هماوندی
...بی خود این آیینه را روبه روی خاطره نگیر
نوشته قبلی پیرمردی که هنوز دوستش دارند
نوشته بعدی زنانی که حق رای و رانندگی نمیخواهند
Comments (6)
مرگ پايان كبوتر نيست
Posted by showan | August 18, 2008 10:38 AM
Posted on August 18, 2008 10:38
آزاده جون عکست فوق العاده زیبا اما تلخ بود یک لحظه تمام تنم لرزید .خیلی تلخ بود تلخ
Posted by شبنم | July 22, 2008 10:36 PM
Posted on July 22, 2008 22:36
salam
salha gabl ba azade asarani ham kelas budam,shebahate name shoma baram ajib bud aya shoma hamun azade hastid ya na?///
آزاده:از کجا بدونم همون هستم یا نه؟
Posted by zoha | July 22, 2008 5:16 PM
Posted on July 22, 2008 17:16
. سلام
.درد مرگ به جانم نشست
بوی مرگ به کنه وجودم رسوخ کرد.اگرچه خیلی صریح است اما کاریش نمی توان کرد . مرگ است دیگر
هیچ نمی توانم تصور کنم حمید هامون با چشم های متعجبش توی این نایلون خوابیده است
همایون بیگلری
Posted by همایون بیگلری | July 21, 2008 9:36 AM
Posted on July 21, 2008 09:36
این آینه معجزه نمی کنه
هر چی هم که یواشکی بهش هاااااااااااا کنی!
تموم شد آزاده جان؟؟
من هنوز هم بغضم می گیره
با هر پستی در موردش...
Posted by زن زمانه | July 20, 2008 2:51 PM
Posted on July 20, 2008 14:51
خانوم عصاران عزيز...
دلم خيلي خيلي شكست از اين عكس...
واقعيته...ولي بسيا بسيار تلخ...
باورش سخته...ولي بايد باور كرد...
هر چند اون چيزي كه توي اون كاوره فقط يك پوست كهنه هست...پوست كهنه هم كه ناراحتي نداره...
خسرو شكيبايي نميميره...مرگ گاهي زورش به بعضي از آدمها نميرسه..به خصوص آدمهاي سبز...
خسرو شكيبايي در لحظه آخر هم كه با مرگ روبرو شد...درست مثل صحنه آخر خواهران غريب...كه ليوان شربت رو سر ميكشه...لبخند زده و گفته...:شيرين
براي اداي دين و آرامش وجدان خودمون فاتحه اي مي خونيم...كه خسور شكيبايي و شكيبايي ها به طلب آمرزش از جانب ما بينيازند...و خداي بزرگشون مدتهاست كه اونهارو آمرزيده...
Posted by آيدين | July 20, 2008 12:19 PM
Posted on July 20, 2008 12:19