از خم جاده دور افتادهای میگذشتیم که رفیقی داد زد، اگر به من کامپیوتر و موبایلم را بدهند و اینترنتم به راه باشد، حاضرم سالها توی یکی از این کلبهها، دور از آدمها زندگی کنم.
نمیدانم زندگی در بیابانی که اینترنتاش به راه باشد و در سه کیلومتریاش آدمها در شهر بزرگی وول بخورند، چقدر حال میدهد. ولی این حرف سالها توی ذهنم ماند تا داستان زندگی "کريستوفر مک کندلس" را دیدم.
فیلم " درون طبیعت وحشی" داستان واقعی مرد جوان آمریکایی است که بعد از فارغالتحصیلی تصمیم میگیرد از مردم و شهر و جامعه فاصله بگیرد. رویای او آلاسکاست؛ در منطقهای که انسان دیگری وجود ندارد. او میخواهد همسایه خرسها و گوزنها و حیوانات قطبی شود.
شان پن که سالها منتظر شده بود امتیاز این کتاب را بخرد و فیلمش را بسازد، خودش شبیه چنین زندگی را تجربه کرده بود. یادم هست سالها پیش آمریکاییها میگفتند او را میبینند که با مو و ریش بلند و چکمههای پلاستیکی ماهی یک بار به شهر میآید و خریدش را میکند و دوباره به جنگل برمیگردد.
شان پن و امیل هرش سر صحنه درون طبیعت وحشی
شاید همین تجربه شخصی باعث شده شان پن بتواند لحظههای خاص تنهایی را با همه کشداری و عذابش درآورد. حتی مردی که از قوانین و اصول اجتماعی و زندگی شهری و خانوادگی بیزار است، گاهی نیاز دارد صدای دیگری را غیر از خودش بشنود.
او مینویسد. دیوانهوار کتاب میخواند. سرراهش تا آلاسکا هزاران ماجرا را پشت سرگذاشته و دهها کتاب آورده برای این لحظات سکوت اما باز هم خاصیت انسان بودن چیزهایی را میطلبد تا زنده بمانی.
کریس نمیخواسته از دنیای واقعی اجتماعی فرار کند و به جایی برود که اینترنتش ردیف و تلفن در دسترسش باشد. او از همه موارد زندگی، انسان وار! حتی از کارتهای اعتباریاش هم میگذرد، غیر از کتاب و کاغذ و قلم.
تنها چیزی که در فیلم و شاید زندگی واقعی کریس آزارم داد، این بود که وقتی از وحشیگری آدمها فرار میکنی و به درون حیات وحش میروی، چطور میتوانی جاندارانی را که تو مزاحم زندگیشان شدی، نابود کنی؟
البته کارگردان بارها در مصاحبههایش گفته که مثلا آن گوزنی که کریس میکشد، قبلا در تصادف رانندگی مرده بود یا...
ولی به هر حال اصل موضوع همین کشتن حیواناتی است که قرار است به پای زندهماندن کسی که آرزو داشته در این طبیعت روزگار بگذراند، نابود شوند. هرچند که در انتها قهرمان فیلم، به خاطر نبودن حیوانی برای خوردن، میمیرد.
ادی ودر(Eddie vedder) آهنگساز معروفیست که برای این فیلم کار کرده و گفته به محض اینکه شان پن پیشنهادش را داد سهسوته پذیرفتم.
آهنگ "جامعه" را خیلی دوست دارم. بیشتر به این دلیل که از زبان کریس میگوید:" آهای جامعه، امیدوارم بدون من تنها نباشی!"
It's a mistery to me
we have a greed
with which we have agreed
You think you have to want
more than you need
until you have it all you won't be free
society, you're a crazy breed
I hope you're not lonely without me
....
Comments (2)
Eddie Vedder Society Lyrics
"Society"
It's a mistery to me
we have a greed
with which we have agreed
You think you have to want
more than you need
until you have it all you won't be free
society, you're a crazy breed
I hope you're not lonely without me
When you want more than you have
you think you need
and when you think more than you want
your thoughts begin to bleed
I think I need to find a bigger place
'cos when you have more than you think
you need more space
society, you're a crazy breed
I hope you're not lonely without me
society, crazy and deep
I hope you're not lonely without me
there's those thinking more or less less is more
but if less is more how you're keeping score?
Means for every point you make
your level drops
kinda like its starting from the top
you can't do that...
society, you're a crazy breed
I hope you're not lonely without me
society, crazy and deep
I hope you're not lonely without me
society, have mercy on me
I hope you're not angry if I disagree
society, crazy and deep
I hope you're not lonely without me
///
آزاده: آی هوپ سو !؟ مرسی از ادامه شعر
Posted by م | June 14, 2008 5:18 PM
Posted on June 14, 2008 17:18
عجیب بود که رفتار پدر و مادرش انگیزهش باشه واسه سوپرترمپ بودن ولی انگار تنها کسایی که ازشون فرار میکرد همونها بودن و با بقیه مشکلی نداشت.
Posted by نون-جیم | May 22, 2008 2:36 AM
Posted on May 22, 2008 02:36