« قبل از 30 | Main | وقتی خودت نیستی »

ز ما درگذر

وقتی کارتن بزرگ را پر می‌کنی از چیزهایی که دلیل نگه داشتنشان را نمی‌دانی، تازه به این فکر می‌کنی چقدر مهیل و ترسناک است وقتی برای هر خاطره یک جسم نگه می‌داری !

RedWoman/MeghanReynard


اجسامی که در یک دوره زمانی تو را به اوج رسانده‌اند، حالا دیگر در حد یک مجسمه گوشه چمدانی در کمد تاریک جا خوش
کرده‌اند و حتی یادت نیست چه خاطراتی با آن‌ها داری.

دوست ندارم سراغ چیزهایی بروم که یادم می‌اندازند روزگاری را چه زیبا و دلخوش با آنها گذرانده‌ام... دلم نمی‌خواهد اسباب و اثاثی را دور بریزم که شب‌ها و روزهایی برایشان وقت گذاشتم و از شوق داشتنشان حتی دیرتر خوابیده‌ام!

خوشم نمی‌آید زندگی را اینطور بتکانم...طوری که آدم‌ها هم همراه با کاغذها و مجلات و مجسمه‌ها و لباس‌ها و صندلی‌ها بروند گوشه‌ای کنار خیابان؛ آن دورها... و بعد حتی یادم نیاید خاطراتی با تک‌تک این تیروتخته‌ها داشته‌ام.

Comments (4)

Anonymous:

همه رفتند كسي بامانموندش كسي خط دلم رانخوندش
همه رفتندكسي دورورم نيست
چنين بيكس شدن
درباورم نيست

بغض کردم. چرا همیشه گذشته با بغض همراه است؟؟؟

این یادگاری هایی که توی کمد می مانند و خاک می خورند یک روزی پدر آدم را در می آورند. می شوند بلای جان. خودشان بوی فراموشی می گیرند اما حسرت همه خاطره هایی که یدک می کشیدند را می گذارند روی دل آدم.

عجب تعبیری . حرف نداشت

Post a comment

(If you haven't left a comment here before, you may need to be approved by the site owner before your comment will appear. Until then, it won't appear on the entry. Thanks for waiting.)

فهرست