« May 2007 | Main | July 2007 »

بایگانی June 2007

June 4, 2007

چه دل گنده ای؟

می گوید:خوش به حالت که دلتنگی را بلد نیستی.

Missing

می گویم:به خودم یاد دادم ،یادم برود دلتنگی برای نشانی وآدم ها و چهره ها چه طعمی دارد.

اشک خواهرم را بین خطوط نامه اش می بینم.روی همین شیشه.اما هنوز نمی دانم چرا باید دلم تنگ شود؟چه کاری از دست دلتنگی بر می آید؟

June 7, 2007

کوبای گمشده و بدون چه گوارا

فیلم شهر گمشده را با همه ضعف ها ومشکلات ساختاری به خیلی از فیلم هایی که در مدح چه گوارا ساخته شده ،ترجیح می دهم.
فیلم را سال پیش دیدم اما امروز اتفاقی به لینکی رسیدم در موردش ویادم آمد حسی را که قبلا نسبت به این فیلم داشتم.

lostCity

درست یا غلط،اندی گارسیا بعد از 18سال تحقیق و نوشتن ،در این فیلم، بخش ظلم و سیاهی زمان حضور "چه" و" کاسترو" را نشان می دهد.کاری که خیلی از فیلمساز های ما دوست دارند انجام دهند در مورد برهه های تاریخی ایران و نمی توانند.

شاید این فیلم برای خیلی از جوانانی که تصویر مبارز موردعلاقه شان را روی تی شرت وکوله شان دارند وعاشقانه از خاطرات سفربا موتورسیکلت برای هم قصه می گویند،قابل تحمل نباشد اما وقتی در چند صحنه این فیلم با زورچپانی گروه مبارزان "چه" روبه رو شوند،نگاهشان کمی تغییرپذیر خواهد شد.

شهر گمشده درباره زندگى صاحب يك رستوران و كلوب به نام فيكوفيلاو (با بازى خود او) است. فيكو بزرگترين فرزند درميان سه برادر و متعلق به يك خانواده سطح بالا در شهر هاوانا است با پدری که استاد دانشگاه است ومورد تأييد مردم .

فيكو با كسانى كه براى روى كار آمدن فيدل كاسترو و ساير انقلابى ها در كوبا تلاش و مبارزه مى كنند چندان موافق نيست، اما برادرانش با اين موج همسو هستند و مايل اند كه «ديكتاتور فول جنسيو باتيستا» بركنار شود و كاسترو سركار آيد. در این راه دو برادرش را از دست می دهد اما یکی از مهم ترین دلایل تنفرش از سردمداران جدید کوبا ،دیدگاه آنها نسبت به هنر است.

او در رستوران و کافه اش به موسیقی و رقص با دید هنری خاصی،توجه دارد.روزی که تیم جدید حکومتی روی کار می آیند،اول او را از استفاده ساکسیفون منع می کنند(چون سازی امپریالیستی است!) و بعد از رقص ،باله و فعالیت هنری در کافه.

در واقع او را مجبور می کنند به جای این قرتی بازی ها به مردم مستضعف و گرسنه برسد وگرنه رستوران بی دغدغه وهنری اش را پلمپ می کنند.
درجه نفرت و تردید فیکو از همینجا نسبت به سیاسیون جدید که معشوقه اش را هم به سمت خود کشیده اند،بالامی رود و کوبا را ترک می کند و می رود آمریکا در رستوران ظرف می شوید تا بتواند عکاسی و کار هنری بکند؛آزادانه.

دلیلی که گفتم این فیلم را ترجیح می دهم دقیقا این است؛اینکه با بخش متفاوتی از ماجراهای قهرمان پرورانه سینما روبه رو می شویم؛با ضدقهرمانی یک قهرمان!ونحوه مبارزه با کسی که همه از دوست داشتنش می گویند و جوانمردی هایش.

June 9, 2007

بازی یک طرفه مردانه

اپرای خوش صحبت و خوش پوش آمریکایی دیشب برنامه ای داشت با این موضوع:"چطوریک مرد را تورکنیم؟"

آقایی که کتابی نوشته در این زمینه مهمان ویژه شوی اپرا بود.در این کتاب پنج شهر در آمریکا اسم برده شده که بهترین و بیشترین مردان مجرد را دارد و البته با تاکید اپرا"غیر همجنسگرا"؛مثل سانفرانسیسکو،سن خوزه و ...

oprah


زن های حاضر در شوی تلویزیونی اغلب مجرد بودند و با چشم های گشاد وولع تمام به توصیه ها گوش می کردند.
برای امتحان حرف های آقای نویسنده،خانمی را به یکی از این شهرهای مورد نظر فرستادند که ببینند چطور می تواند مرد خودش را تور بزند.خانم زیبا در دو مورد اول شکست خورد و در مورد سوم با مردی زنباره روبه رو شد که وقتی از او نشانی را پرسید ،پیشنهاد قهوه را داد. مرد وقتی فهمید ماجرا چیست اعتراف کرد که مقابل زن های زیبا کاری از دستش بر نمی آید.

آقای نویسنده توضیح داد که این مشکل شما زن هاست وقتی بدون آرایش و ولنگار و خواب آلود می روید سرکوچه روزنامه تان را بگیرید ،در واقع شانس اولین برخورد را از دست داده اید.او به همه زنان مجرد توصیه می کرد که همیشه شیک بپوشند و با سربالا و سینه رو به جلو و این فکر که من بسیار زیبا و جیگر هستم،در خیابان راه بروند.چون مردها همیشه آماده اند..همیشه..ولی اگراز کنار شما رد شوند،به دلیل این است که شما خودتان را زیبا نمی دانید و این حس را منتقل نمی کنید.

خانم های حاضر در استودیو حسابی در کف این سخنرانی و نتیجه تحقیق هایی بودند که آقای نویسنده می گفت.نمی دانم کسی بین آنها فکر می کرد که اصولا چرا باید مردی را در ابزار فروشی،مک دونالد یا در حال عبور از خیابان پیدا کند و بخواهد همدمش باشد؟کسی این حق را به خودش می داد که دلش بخواهد گاهی شلخته باشد و به کسی هم مربوط نیست اگر اهل آرایش نباشد و بخواهد ساده بگردد؟
بین آن همه برق چشم و نگاه پرسشگر،کسی فکر می کرد که رابطه یک زن و مرد می تواند از جایی غیر از مواردی که گفته شد و با روشی غیر از "دیت"شروع شود؟
بین کسانی که این برنامه را نگاه می کردند چطور؟کسی فکر می کرد که رابطه زن و مرد در این برنامه، تفریحی ، ظاهری و یک طرفه است یا واقعی و محق؟

June 23, 2007

خدایا این دنیای توست؟

تصور می کنم وقتی خدا ونیز را می آفریده،وقتی رنگ،نور،باران و سایه روشن را در این شهر آزمایش می کرده،وقتی مردم و شهردارهای ونیزی را سوا می کرده و زمانی که به تقسیم بندی قدیسانی که قرار است به این شهر فرود آیند،فکر می کرده،حالش آنقدر خوب بوده که شهر کانال های رویایی را در شوخ و شنگی و شادابی رها کند گوشه ای از جغرافیای مملکت چکمه.

Venice-Azadeh

شایدهمین شیطنت و خوش خوشان باعث شد سهم ما را فراموش کند.

بایگانی June 2007

نوشته‌های June 2007

May 2007

July 2007

صفحه اول|بایگانی