فراموشكارتر از همه، ما روزنامهنگارانيم كه فقط امروز را
ميبينيم و فرداي سخت خانوادههاي داغدار آنان را هرگز!
مگر روزهاي سخت
خانوادههاي داغدار فوكر 28 را كه در سال 73 در كوههاي كركس سقوط كرد و 66 نفر در
دم جان باختند را ديديم؟!
فقط تيتر زديم: «در سقوط يك فروند هواپيماي فوكر (اف
28) در مسير اصفهان – تهران، 66 سرنشين هواپيماي مسافربري آسمان كشته شدند.»
و
اگر خيلي همت ميكرديم يادداشتي مينوشتيم كه وزير راه و ترابري و يا رئيس
هواپيمايي عذرخواهي كنند يا استعفا دهند.
اما چند هفته بعد به كلي يادمان ميرود
كه خانوادههاي عزادار آنان چه روزگار سختي را ميگذرانند و چه روزهاي سختتري را
در راهروهاي دادگستري.
پسر و دختري كه به هنگام مرگ پدرشان در سانحه سقوط يك
هواپيما 10 سال بيشتر نداشتهاند پس از يازده سال امروز بيست و يك سالهاند. بدون
هر گونه پشتگرمي، آنان فقط راهروهاي دادگستري را در طول اين سالهاي تلخ در ذهن
دارند كه مادرشان دست آنان را ميگرفته و در سرما و گرماي، زمستان و تابستان از اين
دادگاه به آن دادگاه ميبرده است تا شايد حق قانوني آنان را به خاطر سهلانگاري
برخي مسوولان بگيرد تا در آينده نبود وجود پدر را كمتر احساس كنند!
.... مطلب وحيد پوراستاد را به دليل بدی لينک و سايت اعتماد ملی دير می گذارم. به مدد سايت دوستمان...