انتظامي 80 ساله مي شد و قرار بود به همين مناسبت مهرجويي كنارش بنشيند و او را به حرف آورد !
عزت الله انتظامي يكي از پايه هاي اصلي چند فيلم مهم مهرجويي است و شايد فقط داريوش مهرجويي بود كه مي توانست آن بعد از ظهر گرم ، او را بر سر ذوق آورد تا از خاطراتش بگويد و زندگي و تنهايي هاي بازيگران قديمي...
برنامه را نشرفرزان روز تدارك ديده بود و آقاي دهباشي آن را اجرا مي كرد. فكر مي كنم عملا اگر حداقل دو ميكروفون بي سيم و بدون پايه روي ميز بود و دو مرد را تنها مي گذاشتند تا هر چه مي خواهند در آن سه ساعت بگويند، همه چيز بهتر مي شد.
مهرجويي مثل هميشه راحت بود.راحت پوشيده بود و چشمانش بين جمعيت مي چرخيد و با اعتماد به نفس بالايي حرف مي زد.وقتي وارد سالن شد به عكس هاي سرد روي ديوارها اشاره كرد و بي رودربايستي گفت:اينا كه همه اش صنعتيه كه!
انتظامي با انسانيت و خلوص حرف مي زد.از شروع سخت كارش در لاله زار مي گفت و از كار با مهرجويي. از سختي هاي بازي كه امروز به زرق و برق و جوان پسندي سينمايي تبديل شده... با حوصله جواب مي داد حتي به تكراري و بي محتواترين سوالات مردم: نقشي هست كه آرزويش را داشته باشيد؟ حستون در مورد خانه خلوت چيست؟ دوست داريد چه نقش هايي را بازي كنيد؟ و ....
حركات و درخواست هاي مردم كلافه كننده بود...همه امضا مي خواستند و عكس تكي... همه مي خواستند با اين دو مفصل حرف بزنند و از احساسات هاموني تا پري و سارا بگويند و در مورد گاو و اجاره نشين ها نظر دهند...اين درخواست ها آنقدر تكرار شد كه هر كسي غير از اين دو شايد عصبي مي شد...ولي هر دو ايستادند. حرف زدند و با مردم خنديدند و عكس گرفتند...
حرف زياد دارم در اين زمينه...وقت كم است..مي نويسم و عكس هاي بيشتري مي گذارم...