« نه آقای معين! به شما هم رای نمی دهم | Main | ورود زن و سگ ممنوع ! »

بوی شيرين هندوانه

بوی هندوانه توی راهرو پيچيده بود. انگار همان موقع چاقو را وسطش فرو کرده و گلش را در آورده بودند . حتما توی بشقاب های کوچک ميوه خوری می گذاشتند و هر کسی مال خودش را برمی داشت. حتما با چنگال هر قاچ را بيشتر خرد می کردند تا آماده توی دهان گذاشتن شود. شايد هسته های ريز و سياه را همان گوشه بشقاب سرمی دادند تا در آب کم عمق صورتی رنگ غوطه بخورد. صدايي نمی آمد. معلوم بود زن همسايه بغل از سرکار برگشته.منتظر است که مرد هم بيايد و در اين فاصله با دو دخترش مشغول خوردن هندوانه خنک بودند. خنکی اش از بوی ملس و شيرينش پيدا بود. شوهر که بيايد دوباره صدای به هم خوردن شيشه های نوشابه در راهرو می پيچد . مرد به همه اينها فکر کرد و کليد را در قفل پيچاند.چراغ را روشن کرد. در را که بست ، بوی خنکی و شيرين قطع شد. نان سنگک را روی فرش گذاشت تا کفش هايش را درآورد. امروز هم بايد با همين نصف سنگک سرمی کرد. سيم برق يخچال را 4 روز پيش از پريز کشيده بود تا برق اضافی مصرف نشود.