در کشورهای پيشرفته برای همه لحظات برنامه ريزی فرهنگی می شود. مثلا حتما در نظر می گيرند که يک مسافر يا شهروند در مترو نياز به يک نشريه کوچک و جمع و جور دارد تا بتواند نهايتا برای هر صفحه 1تا 2 دقيقه وقت بگذارد. اين نشريات کوچک به رسانه مترويي معروف شده اند که اتفاقا از صفحه بندی و کيفيت عکس های خوبی هم برخوردارند و رايگان توزيع می شوند.
نمونه ای از آنها را می توانيد در متروهای فرانسه، انگليس و سوئد ببينيد و اينکه تبليغات و آگهی روی جلد و صفحات داخلی آنها با استقبال عجيبی روبه رو می شوند. چون مردم فرصت دارند که روی تک تک آگهی ها تمرکز کنند و يک مارک يا نام را به خاطر بسپارند. شايد فکر کنيد که برنامه های روز کنسرت ها، تاتر، فيلم های سينمايي و نشست های ادبی و فرهنگی در کشور و شهرهای ما آنقدر نيست که بتواند مثل آنوری ها يک نشريه روزانه يا هفتگی را پوشش دهد اما شايد برای آشنايي مردم بد نباشد که هر از چندی در محيطی غير از روزنامه و مجلات به آنها پرداخته شود .
مدام به اين فکر کرده ام که مثلا اگر شهرداری تهران به جای اين همه برنامه های جنجالی برای ساخت توالت يا دستشويي و روشويي وسط خيابان ها ، کمی به چنين فرهنگسازی فکر کنند ، خودش هم می تواند بهره برداری اساسی از تبليغات آن بکند.
داستان های کوتاه و پاورقی ، خبرهای کوچک علمی و فرهنگی ، دانستنی های مختلف در مورد مسائل مربوط به سلامتی ، خانه داری يا حتی حيوانات می تواند نکات جذابی برای مسافرانی باشد که در مترو يا حتی اتوبوس های بين شهری از شدت بی کاری نمی دانند چه بکنند و از خيره شدن به صورت همديگر هم خسته شده اند!