« زيبايي زير سياهی ... | Main | زلزله ای به سادگی روال زندگی »

ارادت جليلی به ژاپن و يادآوری خاطرات

امروز فيلمی را که ابوالفضل جليلی در ژاپن ساخته بود ، ديدم. جليلی به شکل عجيبی ژاپنی ها و سبک زندگی آنها را دوست دارد. او عاشق خبرنگاران ژاپنی است و معتقد است آنها بهترين روزنامه نگاران دنيا هستند و در مقابل فرانسوی ها و ايرانی ها بدترين ها ! او می گويد : برای يکی از فيلم های من يک خبرنگار و منتقد سينمايي ژاپنی 1 بار فيلم را روی پرده ديده بود و 14 بار از طريق ويدئو . زمانی که مصاحبه را شروع کرد ، ديدم که بايد بازی را واگذار کنم ..چون او از من به فيلم مسلط تر بود !

ژاپنی ها در اکثر کارها همينطور هستند. هميشه کارشان را آنقدر جدی می گيرند که تصور می شود ، هيچ کار ديگری در دنيا برايشان به آن اندازه اهميت ندارد. حرف های جليلی درست است. فيلمش هم که تحت تاثير شخصيت اين مردمان چشم بادامی ساخته شده به دل می نشيند ( هر چند که می تواند قوی تر باشد ) .  همه تصاويری را که در فيلم نشان می دهد ، تجربه کرده ام . برای همين حتی سنگ قبرها ، صحبت با موبايل ، چرت زدن ها در مترو ، چهار راه های چند وجهی و چترهايي که هم برای باران استفاده می شود و هم آفتاب ، برايم تجديد خاطره بود.

هنوز يکسال از سفر به ژاپن نگذشته و همه جزئيات را در مورد اخلاق و رفتار آنها حس می کنم. انگليسی نمی دانند. حتی يک کلمه و..حتی نمی دانند واتر يعنی چه و تلفظ کيوتو را غير از لهجه خودشان متوجه نمی شوند. اما تا دلتان بخواهد انسان هستند و دقيق و مهربان. خانمی که يک بار سردرگمی من را در مترو ديد و خشمم را از اينکه هيچ کدام از ماموران ايستگاه ها غير از تعظيم کار ديگری برايم نمی کردند ، دستم را گرفت و با موبايلش شماره ای را گرفت .

موشی موشی (الو ) را گفت و بعد به خواهرش توضيح داد که من گم شده ام و به انگليسی برایم بگويد چه کنم . دخترک از آن سوی خط با هيجان و لرزش صدا گفت که تا کيوتو بايد دو قطار ديگر عوض کنم و برای برگشت مسير را با چهار تای ديگر بروم وگرنه گم می شوم. صاحب موبايل خوشحال از اينکه نجاتم داده ، دستم را فشرد و رفت .

Japanies youth use their traditional dress and love it

اين نوع حال دادن ها برای توريست های ژاپن طبيعی شده . ديگر همه مردم ژاپن را با چنين خصلت های پر از مهر می شناسند.  جليلی بعد از يک سفر کوتاه به سرزمين آفتاب برای نمايش فيلمش ، شيفته آنها شده و برای همين ارادت فيلمی از زندگی روزمره ژاپنی ها ساخته. فيلمی با صدای محيط و موسيقی دلخواه  جوانان آنها .  

 ... من با ديدن اين فيلم به سال پيش برگشتم..اينبار اگر به ژاپن برگردم ، خيلی کارها بايد انجام دهم..بايد آساهی شيمبون  و دفتر مرکزی تايم در توکيو را از نزديک  ببينم . بايد با چند روزنامه نگار ژاپنی دوست شوم و روش های آنها را در مصاحبه و گزارش گيری ، درک کنم. بايد زندگی واقعی ژاپنی را به دور از هتل 5 ستاره و ترس از گم شدن در شهر پيدا کنم.

همين حالا تعداد زيادی دوست ژاپنی دارم که می توانند در رسيدن به اين اهداف کمکم کنند. به خصوص دوست عکاس گوگولی که مثل بلبل انگليسی حرف می زند و خودش يک کمربند نجات است.

...

  Mr. Abolfazl Jalili one of our international  filmmaker  has made a movie about Japanies people which remind me all my memories about my journey to Japan.

Japanies are pretty nice people and they want to help tourist but they dont know even one English word!

Jalili said that Japanies journalists are the best and they are so curious about all they want to get interviews . I wish to go to Japan twice and have a look at their newspapers & their way of the work.