آن روزهای گرم و دوستداشتنی دور میز کوچک در تحریریه سرمایه، بهمن احمدیامویی همیشه بود. حتی اگر نبود هم جملهای وجود داشت که از او نقل میشد و حالوهوای جمع را عوض میکرد.
تحلیلهای اقتصادیاش آنقدر ساده و روان بود که میتوانست به سادگی آدم را نگران وضعیت بنزین یا بالا و پایین رفتن بورس کند. تحلیلهایش همهفهم بود، با هر تحصیلات و نگاه اقتصادیای.
از او اصطلاحی برای خیلیها ماند؛ " مثل سگ" را در هر مثالی به کار میبرد. حتی وسط جلسه سردبیری و جلسات تیتر.
حالا... این روزها دلم مثل سگ برای بهمن احمدیامویی با تحلیلهای سادهاش تنگ شده؛ برای نگاه معصوم و شرم دوستداشتنیاش هم و برای لحظاتی که فقط حس میکرد شاید جایی دل کسی را لرزانده باشد و دنبال دلجویی بود...
خواب دیدم، دور آن میز کوچک نشستهایم؛ نان و پنیر و خیار و گوجه میخوریم و او از روزهایی در زندان میگوید که بعضیها را" مثل سگ" به خاطر مقاومت و تحلیلهایش درمانده کرده بود.