چهارسال پیش یکی دو نفر که ایده تحریم انتخابات را داشتند، بعد از مشخص شدن نتیجه اینور و آنور گفتند و نوشتند که : « دفعه بعد کسی حرف تحریم را زد نشانش دهید تا لگدبارانش کنیم...» آنها گفته بودند دوره بعد حتما وارد گود میشوند.
یک دوره گذشت. خیلی از آن تحریمیها و مشوقان شرکت نکردن در انتخابات که نتیجه را دیدهاند، حالا چه خواهند کرد؟
امسال که میخواهند رای بدهند، انتخابشان با چهارسال پیش چه فرقی دارد؟ آقایی که قرار است اسمش را در برگه رای بنویسند، چه فرقی با آقایی دارد که امروز رئیس جمهور است؟
شیکتر میپوشد؟ به حرفهایش فکر میکند؟ بازی با کلمات را بهتر بلد است؟ اهل هنر و فرهنگ هست و درد هنرمندان را میفهمد؟ کارنامه معماری اسلامی و ایرانیاش پربار است؟ یا اینکه همانقدر کلی حرف میزند و به هرحال شعار انتخاباتی برای خودش دارد که معلوم نیست عملی کردن چه بخشهایی اش دست خودش باشد و در خاطره بعضی از مردم شرافت و سادهزیستی و خاکساریاش باقی مانده؟
چهارسال پیش نوشتم آقای معین شریفتر و سادهتر از این است که وارد این بازیها شود؛ حالا همین را در مورد گزینه جدید امسال _ میرحسین موسوی_ میگویند.
معین کاریزما نداشت. دانشگاهی بود. بین دانشجویان و قشر خاصی مطرح بود. حالا شرایط گزینه جدید و تازه نفس امسالمان چه فرقی با او دارد؟ اصلا امیدی به پیروزی هست؟
من امیدی ندارم چیزی به اسم اصلاحات در ایران جلو برود. تعیین کننده سرنوشت کشورم هم نیستم؛ ولی انتخاب دیگری هم ندارم...
میخواهم رأی بدهم ولی هیچ گزینهای در پیش رو ندارم که با فراغ بال و آرامش و امید، اسمش را بنویسم و با اعتماد به نفس برگه را در صندوق بیاندازم.
گزینههایم مثل سالهای قبل ( غیر از یکدوره) انتخاب بین بد و بدتر است. روش نادرستی که دیگر به آن عادت کردهایم.
ای کاش بعد از روشن شدن نتایج انتخابات امسال، آن کسانی که آماده لگدزدن به تحریمیها بودند، از تغییر ایده و نگاهشان پشیمان نشوند.