باید غیرقابل خواندن شوم؛ درباره آدمها کمی بدبینتر شوم.
موسیقی را بیشتر بنوشم؛ این آیپاد خودش فرهنگ موسیقی گوش کردن و موزیکباز شدن را به خوردت میدهد..بخواهی یا نخواهی...
فیلمهای مانده امسال و پارسال را به نیش بکشم که خیلیهاشان آنقدر روی دسکتاپ ماندند تا اسکار گرفتند.
باید برای شروع درس سپتامبر آینده تلاش کنم... رشتهای را که در مغزم سالهاست پرپر میزند دریابم و گوشهاش آویزان شوم.
میخواهم کلیپ بسازم.برای بازی با تصویر و موسیقی. چند تا ساختهام خصوصی و شخصی البته..باید وقتش را بیشتر کنم...
این ماست و میوه میتواند یک غذای کامل باشد به مولا.
تازه عاشق لالههای سفید شدهام؛ عجب شکوهی دارند لامصبها...
حس تشویق را بیشتر کنم در خودم... تشویق دیگران به آفرینش...و خودم هم بیافرینم..هر چقدر کوچک.
مدتهاست ننوشتهام... کلمات را گم میکنم... احمقانه است ها !
یک سالن ورزشی نزدیک خانهام هست که مدیرش چند روز پیش اتفاقی سرراهم قرار گرفت و آگهیاش را نشانم داد. به همه معرفیاش کردم و اطرافیانم ثبت نام کردند، غیر از خودم...باید برای این ماه دست بهکار شوم و دست از بیزاری ورزش با دستگاه و استپ و اروبیک بردارم.
بهار دارد میآید..بدون فکر کردن به حساسیت بهاری، باید از این شکوفهها و طعم و بو لذت ببرم..
باید یادم بیفتد لذت بردن چه رنگ و مزهای دارد خلاصه...
Comments (14)
سلام آزاده عزیزم من تو وبلاگم خیلی از نوشته های شما استفاده کردم برای همون روم نمی شه آدرس وبلاگمو بهت بدم خواهش می کنم منو سرزنش نکن و به کسی چیزی نگو اگه شهامتشو پیدا کردم آدرسمو زدم مرسی عزیزم عیدت مبارک
Posted by فرناز | March 18, 2008 8:26 AM
Posted on March 18, 2008 08:26
در یکی از روزهای پایان سال
زیر نگاه سنگین وصله های لباس زن و فرزندان
زحمتکشی زخیل زحمتکشان
زد به سرش کاری کند کارستان
رفت خانه حاکم شهر
نه به روز بلکه به شب
دانی که چه شد عاقبتش
هیچ
کس ندید او را دگر
هیچ
Posted by ياشار | March 17, 2008 12:26 PM
Posted on March 17, 2008 12:26
یک کافه وا کرده ام به رسم نوشیدن زن. خلوتی قدسی برای درهم ریختگی های ناگفته. از جنس کف جامانده بر جداره ی فنجان. فنجان آلوده به رژ. زنی را حسرت می کشم زیادی.
Posted by cafezan | March 16, 2008 12:34 AM
Posted on March 16, 2008 00:34
سلام آزاده گلم
چطوری؟ دلمان برایتان تنگیده:) چرا این قدر گرفته ای ، یاد آن موقع ها با ماشین رنو سفید بخیر... ما که دلمان تنگ شما شده به مولا سری به ما دوست های قدیم بزن... شاید تو هم به وب لاگ نداشته من هم سری می زنی؛ به هر حال خوب باشی قدر روز ها را بدان شاید فردا این روزها نباشد.... وای چقدر عارفانه:)
Posted by فرزانه | March 12, 2008 4:36 PM
Posted on March 12, 2008 16:36
salam gooogoooli
to kojayi?
delam barat havarta tang shodeh! az bas email o comment barat gozashtam khaste shodam, baba tu in sar shologhit ye 1 min ham be ma bedeh, khatelkhatim
TE AMO very much
//////
آزاده: ما که هر چی جواب می دیم، بی جواب می مونیم دخترک
Posted by negin | March 10, 2008 12:16 PM
Posted on March 10, 2008 12:16
همیشه و هر جا دوست داشتنی بودید و هستید...
Posted by شهره | March 9, 2008 2:01 AM
Posted on March 9, 2008 02:01
salam
az ashnaei bahatun khoshhal shodam. sari be man bezanin
mer30
Posted by محمدرضا خالقی زاده | March 8, 2008 3:01 PM
Posted on March 8, 2008 15:01
صبح ها زود بلند شو! يك كاري رو منظم انجام بده! يحتمل تريپ ورداشته اي كه ما ها رو از كار بيكار كرده اندو آه و داد و بي داد.
برو سر كار تا از ايني كه هستي پس نموني.
چند وقتي يه هيچ چيز دندون گيري تو وبلاگت نيست.
(راستي من فقط تو رو از تو وبلاگت مي شناسم. يه وقت جو گير نشي كه حتمن يكي از عشاق سينه چاكتم و اين ها و اينها)
از سيزده دسامبر 2007 فقط و فقط داري غر مي زني. از پست هيچ.
Posted by محمدرضا | March 2, 2008 2:07 PM
Posted on March 2, 2008 14:07
"باید یادم بیفتد لذت بردن چه رنگ و مزهای دارد...."
چقدر تو اين بايد دست و پا می زنيم تا اونی بشيم که می خوايم باشيم.
"حس تشویق را بیشتر کنم در خودم... تشویق دیگران به آفرینش...و خودم هم بیافرینم..هر چقدر کوچک."
چقدر صميمیت نوشته هاتو دوست دارم...
Posted by ندا | March 2, 2008 7:00 AM
Posted on March 2, 2008 07:00
تو رستوران ایتالیایی ماست و میوه سفارش داده بودی؟
Posted by گیج علی | March 1, 2008 2:56 PM
Posted on March 1, 2008 14:56
va kheili khastanhayeh digar keh har kasi ve ghadreh zarfeh khodesh niazeshoon dareh.
Posted by nasrema | February 28, 2008 4:48 PM
Posted on February 28, 2008 16:48
:)
Posted by لولو | February 28, 2008 4:50 AM
Posted on February 28, 2008 04:50
در مورد ماست و میوه و لاله های سفید باهات موافقم
Posted by شاهین | February 27, 2008 11:34 PM
Posted on February 27, 2008 23:34
salam dooste gadimi
khoobi?
hanoozam ke zare talkhi mizani
to chera?
yad roozay khoob 40 va kal kala beekhair
baram mail bede
take care
amir sadri
.....
آزاده: دیشب توی یک رستوران ایتالیایی یکی رو دیدم عین تو! کلی بهش خندیدم که شبیه تو هست !!؟
Posted by amir sadri | February 27, 2008 10:05 PM
Posted on February 27, 2008 22:05