از اینکه کنار یک نویسنده قدیمی بنشینم و درباره ادبیات گپ بزنیم، کلی یاد میگیرم. چیزی سرم نمی شود، اما می توانم برای یکی از پیران موسیقی همراه ساکتی باشم تا او حرف بزند و گله کند از ناملایمتیها به موسیقی.
کلاس درس است اگر با سینماگر نسلهای قبلی که احترام زیادی برایشان قائلم، درمورد فیلمی کاردرست حرف بزنیم و حتی دیدگاه خام خودم را بگویم.
برای نزدیکی و احساس دوستی با تکتک غولهای به جا مانده از سه نسل قبل سر از پا نمیشناسم اما همیشه حسی بین ما نسل جوان و قدیمیهاست برای دور ماندن؛ در نگاه بسیاری از این مو سفیدها یک "بیاعتمادی" نسبت به جوانان است که گاهی باعث میشود ارتباطی بین دو نسل شکل نگیرد.
به چشم خودم میبینم بیشتر این غولها مارگزیدهاند. امکان ندارد همان ابتدا روی حرفات حساب کنند و بدون اینکه حس کنی در حد "جوجه" هم نیستی، میفهمی باید راه طولانی بروی تا بتوانی فقط کنار آنها قدم بزنی.
میدانم که حق با آنهاست؛ از ما بدقولی دیدهاند و بیاحترامی...ما را بیسواد میدانند و بیهدف و از دید آنها آدمهای عمیقی نیستیم و به همه چیز فقط نوک میزنیم.
با این همه، مدت زیادیست با خودم کلنجار میروم چرا ما نباید از نسل قبل تصویر ملموسی داشته باشیم؛ تصویر تجربی که خودمان به دست آورده باشیم؟ چرا این احترام بیش از حد به نسل قبل از آنها برای ما "استاد، بت و خدایی" میسازد که گاهی دستیافتنی هم نیستند؟
چرا نمیشود به آدمی مثل ابراهیم گلستان تلفن زد و گفت میخواهم شما را از نزدیک ببینم تا تصویری که از داستان ها، فیلمها و نقدهای شما در ذهن دارم، با گفت وگوی حضوری، برایم معنا پیدا کند؟
فکر میکنم یکی از دلایلی که این فاصله را بیشتر میکند، این است که آدمی مثل ما وقتی در مواجهه با یکی از این غولها قرار میگیرد، یا زیادی رسمی است یا آنقدرخودمانی و راحت برخورد میکند که طرف مقابل حس خوبی نخواهد داشت.
چطور باید این فاصلهها را کم کرد؟
Comments (3)
پرویز جاهد دست از جان شست و با گلستان مصاحبه کرد.بعضی وقت ها خودم را جای جاهد میگذارم. میبینم که شاید در بعضی جاهای مصاحبه بلند میشدم و میرفتم پمیدهم.ی کارم.واقعا عجب صبری جاهد دارد!!! اما بعضی وقتهابه گلستان و گلستان ها حق
Posted by آخرین پدرخوانده | August 9, 2007 12:48 AM
Posted on August 9, 2007 00:48
همهاش هم تقصير ما نيست. بي انصافيست اگر اين نسل تجربه هايش را به ما ندهد.اين بدقوليها و بياحترامي ها هم اقتضاي جواني ماست.
Posted by محسن امامي | August 7, 2007 10:34 PM
Posted on August 7, 2007 22:34
اين فاصله ها را نمي شود كم كرد...فقط مي توان به اتفاق ها دلخوش كرد، چرا كه ديوار بي اعتمادي، همه چيز را در سايه برده است.
Posted by سجاد صاحبان زند | August 7, 2007 6:47 PM
Posted on August 7, 2007 18:47