« زن | Main | اخلاق در عکاسی خبری ... »

روزنامه "آسيا" ؛ فرصت طلايي برای يادگيری

روزهای خوبی را در روزنامه آسيا گذراندم. در کنار ايمان بيک ( سردبير فعلی هفته نامه عصرارتباط) و آرمن نرسسيان ( روزنامه نگار فعلی وقايع اتفاقيه و ايران ) فصل های گرم و سرد پر از تنوعی را گذرانديم. چيزی که بيش ازيادگرفتن کارو پيشرفت حرفه ای در " آسيا " به کارم آمد ، شناخت آدم ها بود. آدم هايي که به محض خروج از چارچوب اتاق سرويس کامپيوتر ، رنگ و شکل ديگری داشتند. آنجا بود که فهميدم زيادی مثبت بودن و سفيد ديدن هم درست نيست.درک کردم که برای شناخت آدم ها بايد چشم هايم را بازتر کنم و به چيزی که هيچ وقت توجه نمی کردم ، دقيق تر شود : کلام آدم ها !  انسان ها را می توان از کلامشان شناخت ، حتی اگر بخواهند بازی کنند. کلمات هميشه آدم ها را لو می دهند ( اين را بيشتر از منصور ياد گرفتم ) .

با همه اين تفاصيل کار کردن در کنار اين آدم هايي که گفتم ، به شکل ناخودآگاهی زندگی حرفه ای و روزنامه نگاری ام را جهت داد. ايمان با سخت گيری در تنظيم خبرها و گزارش هايم ياد داد تا در مقابل آدم های ديگر منعطف تر باشم و اجازه دهم روش های مدرن خبرنويسی را هم امتحان کنند !!  آرمن هم با سهل گيری در انتخاب تيترهای صفحه يک ، نشان داد که آنقدر ها هم مهم نيست که سرصفحه اول روزنامه خودم را ازپا بيندازم و آخرش هم نتيجه ای را ببينم که با همه تک بودنش بين بقيه صفحات گم می شود !

سرويس کامپيوتر روزنامه " آسيا" تک بود. کاری بود که ايمان ، آرمن و علی  از ابرار شروعش کرده بودند و نوع حرفه ای ترش در آسيا جان گرفته بود. من که به اين گروه ( با کمی تغيير) پيوستم ، با توجه به علائق خودم ( ذاتا خارجی و نخبه پسندم ! ) بخش مصاحبه و گزارش از مراسم های خاص و گفت و گو با آدم های عجيب و خاص تر حوزه ارتباطات و اطلاعات را به عهده گرفتم. 

بعد از مدتی ، آسيا به دليل داشتن يک سرويس ديگر هم معروف شد : سرويس کتاب  ... اولين محلی که نويسندگان و بزرگان ادبيات خارجی را مطرح می کرد. تا مدت ها از انواع ناشران ، روزنامه ها و کتابدوستان ايميل و تلفن هايي داشتيم که اين حرکت را ستايش می کردند .تا آن روز فقط در " کتاب هفته " گه گاه اشارات کوچکی به نويسندگان خارجی می شد ولی روزنامه ای نبود که يک يا دو صفحه کامل را به آنها اختصاص دهد . روزنامه شرق بعد ها اين روش را با وقت و صفحات بيشتری در هفته به عهده گرفت.  

همه اينها در نوع خود بی نظير بود ولی فقط يک عيب داشت. احمدرضا دالوند بارها به ما گفته بود : فرياد شما به گوش خيلی از" اين کاره ها " نمی رسد!          ... و حقيقت داشت ....  روزی که " آسيا " تعطيل شد ، خيلی ها افسوس آن صفحات را می خوردند. خيلی از متخصصان و مخترعان و اساتيد حوزه آی تی ، از آسيا و ابرار به ايرانی ها معرفی شدند. بسياری از نويسندگان فرانسوی ، آمريکايي و ايتاليايي در صفحه کتاب آسيا بيوگرافی و مصاحبه داشتند و ... تازه وقتی تعطيل شد ، خيلی ها پی به موج و نگرش اين سرويس ها بردند. خيلی ها باور کردند که در يک روزنامه اقتصادی می توان بدون چشم داشت به آگهی و ... کارفرهنگی کرد..صرفا فرهنگی و از روی عشق...می توان کار درست کرد حتی بدون سروصدا !

پی نوشت : ياد همه چيز آسيايي گرامی و آبدوخيار ها و آبميوه ها و نون و پنيرش هم گرامی تر! می بينيد ما در چه فقری اونجا کار می کرديم !؟ ريا نشه !

...

  when I have been working in Asia newspaper I got a part of  reality of  LIFE ! I realized that not to be so posetive for every actions.

I work with 2 nice coworkers  who teach me how to do my job alone ! we had the best section of ICT and BOOK in that paper .  

 

Comments (1)

Anonymous:

آخ آخ یادته!!!

Post a comment

(If you haven't left a comment here before, you may need to be approved by the site owner before your comment will appear. Until then, it won't appear on the entry. Thanks for waiting.)

فهرست