صفحه اول

بایگانی Italy-ایتالیا

June 23, 2007

خدایا این دنیای توست؟

تصور می کنم وقتی خدا ونیز را می آفریده،وقتی رنگ،نور،باران و سایه روشن را در این شهر آزمایش می کرده،وقتی مردم و شهردارهای ونیزی را سوا می کرده و زمانی که به تقسیم بندی قدیسانی که قرار است به این شهر فرود آیند،فکر می کرده،حالش آنقدر خوب بوده که شهر کانال های رویایی را در شوخ و شنگی و شادابی رها کند گوشه ای از جغرافیای مملکت چکمه.

Venice-Azadeh

شایدهمین شیطنت و خوش خوشان باعث شد سهم ما را فراموش کند.

July 27, 2007

لذت دنیا،زن و دندان بود

Italian-food

نشسته‌ایم پشت میز رستورانی روی یکی از تپه های اطراف استان توسکانی.از پیاده روی و حرافی خسته و از آفتاب فراری.
غذا خوردن با یک ایتالیایی سخت است اگر همه این حس ها را هم داشته باشی.ما هر چه گرسنه تر می شویم برای سفارش غذا و البته بلعیدن لقمه ها، عجول‌ترخواهیم بود اما گرسنگی، یک ایتالیایی را صبورتر و آرام‌تر می‌کند.

غذای یک معده خالی و درب و داغان مثل من می تواند همان پیتزا مارگاریتای سبک باشد که تا فردا ظهر هم برای هضمش تلاش می‌کند.اما ایتالیایی سر میز ما مراسم عبادی خوردن را با پیش غذا شروع می کند با پیتزا و پاستا به اوج می رساند و با نان‌های بزرگ شیرینی سنگین ونوشیدنی مخصوص تمامش می‌کند.

باید یک ایتالیایی باشید تا از فعل خوردن لذت کامل را ببرید.در این صورت برایتان معنی ندارد به مهمانی دعوت شوید و فقط یک پرس غذا بیاورند.در هر شهر ایتالیا که باشید می دانید "خوردن" اصلا به معنای سه وعده غذای معمولی و از سرباز کنی نیست.خوردن یعنی سفارش غذا در سه مرحله و با جان دل نشستن و لاس زدن با هر لقمه در طول دو ساعت.

اگر با یکی از هموطنان این مملکت چکمه هم‌سفره شوید،(البته اگر مثل اعضای خانواده ما از آن دسته افرادی باشید که گرسنگی عصبی‌شان می‌کند و بد اخلاق)،حتما از این کندخوردن و مکث بین هر لقمه و البته حرف زدن سر میز غذا خسته خواهید شد.

هنوز بالای تپه هستیم.ایتالیایی همراه‌مان چنگال را با کرشمه می‌چرخاند بین پاستا.غذای من تمام شده و او هنوز از دلیل علائق اروپایی ها به زنان شرقی می‌گوید و عاشقانه طعم روغن زیتون و سس و ریحان را فرو می‌دهد.

در کشوری که خوردن و آشامیدن ساعت‌های مقدسی برای گذراندن زمان هستند،خیابان‌هایش از رستوران و بار در حال ترکیدن است وقرار گذاشتن در یک بستنی فروشی برای لیس زدن جلاتوی شکلاتی به اندازه برنده شدن آ.ث.میلان شادی‌آور،شاید مثل من به این فکر کنید ما در این همه رستوران و کافه در تهران و شهرهای ریز و درشت چه می‌کنیم؟

Italian enjoing

ساندویچی‌های سریع و ایستاده، پیتزاهای تلفنی وکاپوچینوی پرافاده را کنار بگذاریم،دنیای پر از مشکل و شبانه روز تکراری و خسته کننده هم به کنار،اصلا بلدیم از خوردن همان قورمه‌سبزی لذت دنیا را ببریم؟

از "غازی مرغ همسایه "هم بگذریم،در منوی رستوران،دنبال چه باید بگردیم که حاضر باشیم مثل همراه من سر میز غذا دو ساعت به دور ازموضوع‌های مربوط به سیاست وسکته وسرمایه از زیبایی ها بگوییم تا غذا را گوارای وجود کنیم ؟

August 16, 2007

رم و تهران

یک صحنه در فیلم "رم" فلینی هست که برای ما آشناست.

صحنه‌ای در اتوبان، زیر باران و همراه با گروه فیلمبرداری ... جایی که ماشین‌ها بی‌دلیل لایی می‌کشند. راننده‌ها عصبانی‌ هستند. کسی عابران را تحویل نمی‌گیرد. بوق می‌زنند و صدای آژیر آمبولانس باعث نمی‌شود زحمت کنار کشیدن از خط سرعت را به خود بدهند.

Roma

موتوری‌ها از سروکول هم بالا می‌روند. گوشه‌ای تصادف وحشتناکی شده و بیشتر برای مردم جذاب است تماشایش کنند تا به پلیس و آتش‌نشانی راه بدهند. راننده‌ها در ترافیک با هم درگیر می‌شوند و فحش می‌دهند. همه خسته‌اند و تحمل همدیگر را ندارند.

خمودگی و تنهایی و دود و ترافیک واسترس را فلینی سال 1972 زیر تاریخ Coliseum تصویر کرده .

این روزها از این تصاویر در خیابان‌ و اتوبان‌های رم خبری نیست. شاید هم از دید خودشان هست، اما برای ما که تصاویر35 سال پیش فیلم او را همین روزها در کوچه و خیابان‌هایمان می‌بینیم، زندگی دیگری جریان دارد؛ زندگی آرام و معمولی، هرچند با ترافیک و خستگی و شلوغی ...

September 9, 2007

روزهای گرم ونیزی با شیک‌پوشان سینمایی

جشنواره فیلم ونیز تمام شد. دلم می‌خواست از این جشنواره و مهمان‌هایش، قبلا بنویسم. دوست داشتم از حاشیه‌ها و مصاحبه‌های ریز و درشت وعبور و مرور از آب و کانال و جشن‌های بامزه و عجیبی که کنار این جشنواره برگزار می‌شد، بگویم..که دیر شد و به اختتامیه شب قبل هم نرسیدم!

عجالتا چند عکس ای پی و خبرگزاری فرانسه را می‌گذارم که واکنش و رفتار سلیبریتی‌ها را با عشاق، تماشاگران و و طرفداران جان‌برکف ببینیم و از عذاب وجدان "ننوشتن و نگفتن" راحت شوم.

charliz

چارلیز( یا شارلیز) ترون بازیگراهل آفریقای جنوبی برای اکران فیلم "در دره خدا" به ونیز آمد. ولی یکی از تنها کسانی‌ست که هر روز در محل برگزاری فستیوال حاضر بود و معمولا با خبرنگاران درباره جنگ عراق و دلایلش برای بیرون آمدن سربازان آمریکایی از این کشور، توضیح می‌داد.

Georgwondering

جرج کلونی که هرجا باشد جمعیت طرفدارانش را با خود همراه می‌کند... عکس‌العمل‌هایش در مقابل عکاسان و جیغ‌های تماشاگران پشت نرده‌ها، حرکاتی‌ست که باعث می‌شود چندین نفر غش کنند!
آمدن جرج به جشنواره ونیز به خاطر فیلم "مایکل کلیتون" بود.

Georgewhatels

این جمله وات الز؟ همان جمله معروفی‌ست که جرج کلونی برای تبلیغ نسپرسو می‌گوید و سر زبان‌ها افتاده. تبلیغی که باعث شد خبرنگاری در حاشیه فستیوال ونیز دلیلش را از کلونی بپرسد و اعتراض کند که چرا باید برای شرکت نستله تبلیغ کند؟ کلونی هم با اخم و بی‌حوصلگی در نشست خبری گفت:" داری مرا اذیت می‌کنی. خودت هم دنبال جوابش بگرد."

SPKELEE

اسپایک لی کارگردان سیاه‌پوست و موفق آمریکایی که فیلم جدیدش در ایتالیا فیلمبرداری خواهد شد به سربازان سیاه‌پوست آمریکایی در جنگ جهانی دوم می‌پردازد. او هروقت فرصتی پیدا کند حتما از پایمال شدن حقوق سیاهان در هالیوود گله می‌کند.

AlexCoxandJaclynJonet

الکس کاکس و ژاکلین بنت کارگردان و بازیگر بریتانیایی و شیرین‌کاری ... آنها برای فیلم "جست‌وجو کنندگان 2.0" آمدند که یک عکس با حالت عادی کسی از آنها نگرفت! یعنی نمی شد گرفت.

BrianPalma

برایان دی‌پالما با فیلم " پنهان‌کاری" به ونیز آمد تا ملت آمریکا بدانند هنوز آمریکایی‌هایی هستند که می‌خواهند توی دهان دولت خودشان بزنند به خاطر جنگ عراق. دی‌پالما می‌گفت: می‌دانم از همین حالا فیلمم در آمریکا بایکوت شده!

watchers

نمای سینما پالاس محل برگزاری جشنواره که یک دیوارش با توپ و انفجار و آجرهای ریخته تزئین شده و دیوار دیگرش ورودی ژیگولانس آدم حسابی‌هاست.

April 5, 2008

Cosa mi piace di Amore

Mi piace di innamorarci

Ma chi lo sa che cosa è vero amore

E ciò che sto cercando l'amore

My lovely city: venice

Venice

2/04/08

July 6, 2010

بیماری قدرت

« سخت‌ترین دیکتاتوری که می‌توانی از او متنفر باشی، دیکتاتور درون خودت است.»

این را جولیو آندروتی، نخست‌وزیر پیشین ایتالیا گفته است که هفت بار از سال ۱۹۴۶ به این مقام رسید. از او به عنوان یکی از فاسدترین سیاستمداران ایتالیا یاد می‌کنند.
مردی کوتاه با قوزی بزرگ، چشمانی ریز و نگاهی مرموز که برای تداوم دوران نخست‌وزیری‌اش دست به هر کاری می‌زد.

در زمان فعالیت سیاسی او، بعضی روزنامه‌نگاران و سیاستمداران، در حادثه‌های مختلف کشته می‌شدند.
آندروتی از سال ۱۹۴۷ تبدیل به بخش ثابت تشکیلات سیاسی در ایتالیا شد و با سقوط مداوم دولت‌ها و روی کار آمدن دولت‌های جدید، درمقام نخست‌وزیر، وزیر خارجه یا وزیر کشور چهره غیرقابل جابه‌جایی این تشکیلات بود.
در آخرین روزهای وزارت‌اش، رسانه‌ها شروع به نوشتن کردند؛ لقب « شاهزاده تاریکی» را به دلیل ارتباط تنگانگ‌اش با مافیا به او دادند.
با همه محدودیت‌ها و سانسور، از فضای دیکتاتورمابانه‌ای گفتند که او ایجاد کرده است.

آن روزها، پای این نخست‌وزیر به بازپرسی‌ و دادگاه‌های مختلف کشیده شد.
او روزنامه‌نگار و آدم‌های مختلفی را کشت و برایشان گل فرستاد و مرگ‌‌اشان را به خانواده‌اشان تسلیت گفت. آندروتی، تلاش کرد اتهاما‌ت مربوط به ارتباط ‌اش با مافیا را رد کند، ولی موفق نشد. او بعد از برکناری از کارش، تبدیل به سناتور مادام‌العمر شد.

andreotti

فیلم il Divo ( ستاره) درباره روزهای آخر وزارت اوست. پائولو سورنتیونو این فیلم را با نگاهی نسبتا طنزآمیز ساخته. آندروتی که حالا همراه سیلویو برلوسکونی است و در چند مجله، مقاله سیاسی می‌نویسد در مورد این فیلم گفته نگاه انتقادی فیلم را نمی‌پذیرد.
کارگردان این فیلم اما در مورد واکنش آندروتی که بر چند رسانه در ایتالیا نظارت دارد، گفته همین عصبانیت او یک دستاورد است.

آقای آندروتی یک جمله معروف دیگر هم دارد: « قدرت یک بیماری است. کسی که به آن مبتلا شود دیگر معالجه نخواهد شد.»


Italy-ایتالیا

بایگانی مطالب Italy-ایتالیا

Azadeh موضوع قبلی

music, movie and... موضوع بعدی

صفحه اول | بایگانی